شعر سپید یا سیاه!!!
سلام
بعد از ورود اسلام به ایران و مسلمان شدن ایرانیان، زبان عربی در بین مردم پارسی گوی وخصوصا اهل ادب رواج یافت وتا جایی که عربی دانی از فضائل محسوب می شد. عربها ادبیات منثور نداشتند و هرچه بود شعر ونظم بود آن هم در قالب قصیده ، ازدوران جاهلیت قصایدی باقی مانده که در نوع خود بی نظیر است اما غرض بنده از این مقدمه چینی این بود که بگویم قالب قصیده که تا پایان دوره مشروطه قصیده مهمترین شکل شعر فارسی بوده ریشه در ادبیات عرب دارد و شعرای ایرانی از ابتدای تولد شعر عروضی فارسی به آن گرایش نشان داده اند مثل رودکی ، کسایی ، فرخی ، منوچهری و...این نکنه گفتنی است که اکثر قالب های شعر فارسی از دل قصیده بیرون آمده اند به این صورت که قطعه در واقع پاره ای از وسط یک قصیده است ، غزل پاره کوتاهی از آغاز قصیده ویا همان تغزل وتشبیب قصیده است که به مرور زمان از قصیده جدا شده و استقلال یافته، قالبهای دیگر مانند ترجیع بند ، ترکیب بند و انواع مسمط را هم می توان حاصل دگردیسی قصیده دانست.
البته مثنوی در کنار قصیده از قدیمی ترین قالبهای شعر فارسی و ابتکار شاعران ایرانی است. این نکته نیز قابل توجه است که شعرفارسی بعد از اسلام شعر عروضی است که در سیرتطور خود به شعر منظوم معاصر و پس از آن به شعر نو وسپس به شعر سپید عاری از وزن می رسد - که سیر اجمالی این دگردیسی را در مبحث ادوارشعر فارسی نوشته ام- ومی توان چنین نتیجه گرفت که دعوای شعر کهنه ونو یا به قول بعضی ها شعر سپید و سیاه دارای پایه و اساس درستی نیست به این دلیل که شعر سپید در کنار بعضی از عوامل دیگر از جمله ترجمه اشعار غربی ادامه طبیعی شعر کلاسیک وعروضی است واگر کسی در طرفداری از شعر نو یا سپید، شعر عروضی فارسی را نفی کند باید بداند که دارد ریشه شعر سپید و نو را نفی می نماید مانند کسی که بر شاخه ای نشسته ودارد آن را از بیخ اره می کند!به قولی مهم این است که شعر، شعر باشد سپید وسیاه آن فرقی ندارد!بسا شعر کلاسیکی که به جز مشتی کلام منظوم نیست! مشکل این است که در این آشفته بازار کسانی که بیشتر متشاعرند تا شاعر و کلامشان خالی از هرگونه زیبایی ومفهومی است نام کار خود را سپید می گذارند وحاصل قریحه شاعران سپید گوی را هم زیر سوال می برند! ودیگران هم برای اینکه به بی سوادی محکوم نشوند با به به و چه چه به تعریف می پردازند، البته در این میان باید حساب شاملو ، اخوان ثالت ونیما و معدودی دیگر را جدا کرد!
واژه های کلیدی : نیما، شاملو، غزل، شعر سپید، عربی، قصیده، مسمط، ترجیع بند، ترکیب بند، شعر عروضی، اخوان ثالت
یکشنبه 87 بهمن 20
كلك مشكين تو :
ادبیات و عرفان
سلام
همانطور که می دانید عرفان و ادبیات ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند به طوری که مشکل می توان اثری عرفانی یافت که عاری از زیبایی های ادبی و کلامی باشد وآن هم به خاطر ماهیت خاص اندیشه های عرفانی است که بر مدار عشق می چرخد وچه بسیار عاشقانه هایی که برقلم عارفان به صورت نظم ونثر جاری شده وشعر و ادبیات ما را با این اندیشه های زلال سرشار کرده است...!
دریایی است بیکران که وارد شدن به آن و از آن نوشتن سرگشتگی های فراوان به دنبال دارد. البته من در اینجا نمی خواهم وارد این میدان شوم شاید وقتی دیگر...
اما تصمیم دارم گاه گاه در بین مطالب مرسوم دراین وبلاگ ازاین دریای مواج جرعه ای تقدیم عزیزان نمایم تا باهم از کلام ادبای عارف و عرفای ادیب حظ وافر ببریم واگر توفیق رفیق شد در هر پست زندگی نامه کوتاهی از ایشان به همراه گزیده ای از سخنان ایشان تقدیم کنم
ای طالب !
تا تو برجان و مال خود می لرزی
حقا که به دو جو نمی ارزی
بنگر که چه می ورزی
همان ارزی که می ورزی
بنده آنی که در بند آنی
خواجه عبدالله انصاری قرن 5 هجری قمری
واژه های کلیدی : عرفان و ادبیات، اندیشه های عرفانی، خواجه عبدالله انصاری
جمعه 87 بهمن 18
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ