همه ی موسیقی زندگی مان...
مردی در حال نواختن بود دوستانش دور او جمع شدند و از او در خواست کردند که برایشان بنوازد. مرد نشست و با انگشت یکی از پرده ها(نت ها) را گرفت و شروع کرد به زخمه زدن، دوستانش منتظر بودند تا او با جابجا کردن انگشت و عوض کردن پرده ها نغمه ای بیافریند اما متوجه شدند که نوازنده خیال ندارد نت دیگری بنوازد. وقتی علت را جویا شدند نوازنده بادی به غبغب انداخت و گفت: اگر می بینید دیگر نوازندگان از پرده های دیگر(نت های دیگر) استفاده می کنند به این خاطر است که آنها پرده اصلی را پیدا نکرده اند اما من آن را پیدا کردم ببینید! همین پرده ای است که من گرفتم...!
متاسفانه خیلی از آدمها فکر می کنند که در زندگی پرده اصلی را یافته اند و تمام هم و غم خود را متمرکز همان پرده می کنند در صورتی که غیر ممکن است نغمه زندگی با یک نت ساخته شود...
جنبه های مختلف زندگی انسان نت هایی هستند که موسیقی حیات او را تشکیل می دهند و هرچه تعداد این نتها بیشتر و متنوع تر باشند ملودی حاصل از آن غنی تر و زیبا تر خواهد بود...
براستی تا کنون چند نت از نتهای زندگی مان را کشف کردیم؟
آیا همهی موسیقی زندگی مان تنها تکرار یک نت است؟
آیا به دنبال یافتن نتهای جدیدی بوده ایم و از آن مهمتر آیا دغدغهی زیبا تر کردن موسیقی حیاتمان را داشته ایم؟
آیا...
واژه های کلیدی : موسیقی، نغمه، زندگی، انسان، حیات، نوازنده، ملودی، پرده
دوشنبه 90 خرداد 2
كلك مشكين تو :
من هم رباب عشقم و عشقم ربابی است...
مولانا در تطور فکری و دینی خود به سه اصل و عنصر زیباشناسی تکیه کرده است که عبارتند از عشق و موسیقی و سماع از بین این سه اصل می خواهم به موسیقی و دیدگاه مولانا در مورد موسیقی بپردازم:
مولانا هم در مثنوی و هم در دیوان کبیر موسیقی را ستایش میکند و آن را والاترین هنرها می داند. او به درستی دریافته است که حقیقت در حرف و کلمه و وزن وقافیه نمی گنجد به همین دلیل موسیقی را بیشتر از شعر دوست دارد در غزلی می گوید:
هیچ میدانی چه میگوید رباب
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
خوش کمانچه میکشد کان تیر او
در دل عشاق دارد اضطراب
ترک و رومی و عرب گر عاشق است
همزبان اوست این بانگ صواب
کلیات شمس-ج1 ص184-185
او با این غزل بیان می دارد که وحدت بین انسان ها مرهون موسیقی است. به نظر او گاهی یک نعره مستانه و یک نغمه جانانه بسیار برتر از آن مساله علمی است که بین انسانها تفرقه می اندازد.
او در چند جای دیگر از دیوان کبیر از شخصی به نام ابوبکر ربابی سخن می گوید:
ای فتنه ی هر روحی، کیسه بر هر جوحی
دزدیده رباب از کف بوبکر ربابی را
و در غزلی دیگر هم از نوازنده ای به اسم عثمان یاد می کند:
می گوید آن رباب که مردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه ی عثمانم آرزوست
در غزلهایی هم مقامات موسیقی را بسیار استادانه آورده است.
نمی توان علاقه مولانا را به موسیقی علاقه ای سطحی دانست. روح او بی تردید با موسیقی عجین شده بوده است. یکی از دلایل آن موسیقی محسوس غزلیات او و استفاده او از اوزان دوری و خوش آهنگ و طرب افزا است.مولانا شبیه شاعران اولیه مانند رودکی و هومر و اورفه اشعار خود را با موسیقی بیان میکرده است و بی تردید این موسیقی بوده که او را به سرودن ابیات بیشتر و بیشتر ترغیب میکرده است.
مولانا چنان دلبسته ساز رباب بود که در یکی از غزل هایش از صدر(مدیر) مدرسه حجره ای می خواهد که ربابی را در آن پنهان کند و گوید که اگر قاضی بر سر حال آید و آرزوی سماع کند برایش می نوازم و چنان مجلس سماعی ترتیب میدهم که مرده هم به رقص آید.
علاقه مولانا به موسیقی شهر قونیه را از نوای موسیقی پر کرده بود .در کتاب مناقب العارفین(ج1 ص165 به بعد) آمده که علمای قونیه گرد آمدند و به خدمت قاضی وقت، قاضی سراج الدین رفتند و از علاقه مولانا و مردم به به استماع موسقی و ساز رباب و رغبت ایشان به سماع شکایت کردند.قاضی سراج الدین گفت:
این مرد مردانه، موید به تایید الهی است و در تمام علوم ظاهر بی نظیر است و نباید مزاحم او شد او می داند و خدای خود...!
چند نفر از مدعیان مسائل بغرنج بی شماری از فقه و خلاف و منطق و اصول وعربیت و حکمت و علم نظر و معانی وبیان و تفسیر و نجوم و طب و طبیعیات را نوشتند و خدمت مولانا فرستادند و او بی درنگ جواب هر سوالی را زیر همان نوشت و از مجموع آنها هم مساله ای پرداخت و در پایان نوشت هرچه که از صدارت مدارس و نقدینه و خزینه است در اختیار شماست و ما هیچ چشمی به آن نداریم و به کلی از دنیا و ما فیها اعراض کردیم و در کنجی منزوی شده ایم و گمنامی اختیار کرده ایم اگر آن ربابی را هم که شما می فرمایید حرام است به کار شما می آمد ما از آن هم دست می شستیم و به شما تقدیم می کردیم!
ما رباب را از جهت می نوازیم که کسی از بزرگان به آن اعتنا نمی کند و بسیار غریب افتاده است و غریب نوازی کار مردان دین وابراهیم یقین است...
پ ن:مطلبی که از کتاب مناقب العارفین آورده شد نقل به مضمون بود چون با توجه به نوع نثر این کتاب دریافتن معنی برای بعضی از دوستان ممکن بود دشوار باشد.
واژه های کلیدی : عشق، موسیقی، مولانا، مثنوی، دیوان شمس، رباب، سماع، کمانچه، مقامات، رودکی، هومر، اورفه، زیباشناسی
شنبه 89 مرداد 30
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ