هر گوشه چو منصوری آویخته بر داری
سلام
می خواهم خیلی خلاصه در مورد انا الحق گفتن منصور حلاج بنویسم .شیخ محمود شبستری در گلشن راز می گوید که تمامی موجودات و ذرات عالم مست حقند و در این مستی دعوی اناالحق دارند و چون در این جهان غیر از حق ، حقیقتی نیست بین انا الحق و هوالحق هیچ تفاوتی نیست که هر دو اینها ندای حق است چنانکه حضرت مولانا در دیوان شمس می فرماید:
هر ذره ز خودشیدت گویای انا الحقی
هر گوشه چو منصوری آویخته بر داری
آنچه جواز اناالحق گفتن است مستی و نفی خودی و تعین خاص هر موجود است وقتی که من غایب می شود همه اوست و من هشیار نمی تواند انا الحق بگوید واگر بگوید کفر محض است مانند فرعون که مست حق نبود و هشیار خویش بود.اگر انا الحق گفتن منصور محو هویت واز میان برخاستن من باشد رواست چرا که موسی از درختی نیز آواز انی انا الله شنید و در آن حال درخت غرق در آتش بود یعنی هویت او در تجلی حق محو ونابود شده و سوخته بود.
منصور نیز در آن حال که انا الحق می گفت همان آتش را برجان خویش داشت و از این رو وقتی که که اناالحق را به زبان می آورد منصور کجا بود خدا بود خدا!
اما تنها جرم منصور این بود که این مستی را در میان هشیاران آشکار کرد کسانی که غرق در منیت وهشیار خودشان بودند وبه قول بیهقی "رسید به او هرآنچه رسید!"
واژه های کلیدی : مولانا، تجلی، انا الحق، منصور حلاج، شیخ محمود شبستری، گلشن راز، دیوان شمس، موسی، مستی، بیهقی، هویت، دار
دوشنبه 88 خرداد 4
كلك مشكين تو :
تعبیر شیخ اشراق از نبرد رستم و اسفندیار
سلام
می خواهم در مورد سیمرغ برایتان بنویسم مرغی افسانه ای که در عین شهرت ناشناخته و مجهول است .در شاهنامه سیمرغ مرغ فرمانرواست ،سخنگوی است و همه چیز دان و چاره گر و طلسم روئین تنی اسفندیار به دست او شکسته می شود .به روایت شاهنامه سیمرغ در البرز کوه ماوی دارد. زال او را شاه مرغان می خواند که از جانب دادگر آفریده شده تا یاور درماندگان و باشد و بدسگالان را تنبیه کند. به اندازه ای عظیم است که چون در آسمان پدیدار می شود مانند ابری است که بارانش مروارید ومرجان است.اما در اوستا این مرغ بر درخت شگفت آور "ویسپوبیش"که در میان دریای "فراخکرت" است ،آشیانه دارد وآن درختی است که بذر همه نهال ها در اوست در ایران اسلامی و در عرفان ایران ، سیمرغ به همراه مرادف خود عنقا، مفهوم کنایه ای وسیعی به خود گرفته است که البته برگرفته از شخصیت پیش از اسلام این موجود است. در "منطق الطیر" عطار کنایه از "اولوهیت" است . نزد مولانا نماینده عالم بالا و مرغ خدا و مظهر عالی ترین پرواز روح شناخته می شود و به طور کلی نمودار تعالی و عروج و مراد از انسان کامل است. سیمرغ مرغی است ناپیدا که در کوه قاف -که آن هم ناپیداست- آشیانه دارد و به سبب همین ناپیدایی و دست نیافتنی بودن ، مثال تجرد و آیینه کمال است.
شیخ اشراق ، شهاب الدبن سهروردی در رساله "عقل سرخ" از سیمرغ تعبیری خاص دارد . او می گوید :سیمرغ خاصیتی دارد که اگر آیینه ای را برابر او بگیرند هر کس که در آن آیینه نگاه کند چشمانش خیره شود. زال کلاه خود و زره ای بسیار صیقلی از آهن ساخت و برتن رستم پوشاند و آیینه هایی را هم بر رخش بست . آنگاه رستم را از برابر سیمرغ به میدان فرستاد. وقتی اسفندیار برای نبرد به نزدیک رستم آمد، پرتو سیمرغ بر زره و آیینه ها افتاد و چشمان اسفندیار را خیره کرد .اسفندیار که تا کنون چنین چیزی ندیده بود پنداشت که چشمانش آسیب دیده است از اسب افتاد و به دست رستم هلاک شد . نکته جالب توجه این است که شیخ اشراق در تاویل خود از نبرد رستم و اسفندیار حق را به رستم داده است چرا که او را لایق برخورداری از تجلی حق به صورت درخشش تن سیمرغ دانسته است .
خوشحال خواهم شد اگر ازنظر یاران گرامی در مورد این مباحث اینچنینی آگاه شوم تا اگر این سلسله مقبول باشد آن را منظم تر و پر بار تر تقدیم کنم.
واژه های کلیدی : عرفان، رستم، اسفندیار، سیمرغ، عنقا، منطق الطیر، اولوهیت، قاف، عطار، تجلی، تجرد، شیخ اشراق، ویسپوبیش، فراخکرت، اوستا
پنج شنبه 87 اسفند 8
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ