سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

طره آشفتگی را احتیاج شانه نیست

 

از کودتای 1332تا 1340

 

سلام

 با ادامه ادوار شعر فارسی درخدمت شما هستم امیدوارم که مفیده بوده باشد . شما هم که برای اولین بار است به این‏وبلاگ سر می زنید می توانید مطالب گذشته را مطالعه کنید .واقعا نمی خواهم برای این کار تبلیغ کنم ولی این پستهای کوتاه هرکدام خلاصه دهها صفحه مطلب در مورد تاریخ ادبیات معاصر است و فکر می کنم که برای هر ایرانی باذوق وفرهیخته لازم است ادبیات دوره خود و تحولات آن را بشناسد و از آن اگاه باشد.به هرحال …

در این دوره یعنی سالهای بین 1332 تا 1340چهره هایی مطرح هستند که دردوره قبل تازه کار بودند ودر این مرحله به پختگی رسیدند.اخوان ثالث ، شاملو ،نادر پور،مشیری ،هوشنگ ابتهاج ،سیاوش کسرایی ، نیما، محمد زهری،حسن هنرمندی و فروغ فرخزاد (تجربه های خام و اولیه او در این دوره است)شاعران این دوره هستند.

توللی ،گلچین ،خانلری ،نصرت رحمانی وشاهرودی هنوز فعالیت دارند.

در این دروه رمانتیسم دوره قبل به تکامل می رسد وافسانه نیما نشانه این تکامل است.صدای سمبولیسم اجتماعی نیز درشعر زمستان اخوان ثالث به گوش می رسد :

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است

و دیگر صدای احمد شاملواست که می گوید :

نازلی بهار خنده زد و ارغوان شکفت

در خانه زیرپنجره گل داد یاس پیر

تاثیر اشعار فروغ فرخزاد را هم نمی توان برشعرای دیگر منکر شد:

گنه کردم گناهی پر زلذت…

نصرت رحانی هم در همین مایه هامی سراید وشاید برفروغ از این جهت تقدم داشته باشد.

مساله مرگ ،مساله ترس و ناامیدی بر شعر این دوره حاکم است:

ابرهای همه عالم شب وروز

در دلم می گریند

در نتیجه همین حس مضمون پناه بردن به افیون ومیخانه ومستی و گریز از مبارزه به وجود می آید.یکی از دلایل رواج این اندیشه شکست 28 مرداد بود . در این جو مرگ و ناامیدی این مضامین رواج یافت و خیلی از شاعران این نسل در غبار گم شدند

ادامه دارد…

فروغ فرخزاد


واژه های کلیدی : نیما، خانلری، گلچین، توللی، کسرایی، رحمانی، شاملو، شاهرودی، نادر پور، شعر فارسی، ادبیات معاصر، کودتای 1332، ابتهاج، زهری، فروغ

چهارشنبه 87 بهمن 2

كلك مشكين تو : ‍



باز باران با ترانه

سلام

همه ما این شعر گلچین گیلانی را از دوره ابتدایی به یاد داریم وبرای ما خاطره برانگیز است.این شعر در بحر رمل (تکرار رکن فاعلاتن) سروده شده و قالب نیمایی دارد یعنی مصراعها کوتاه و بلنداست و هر جا که شاعر لازم دانسته از قاقیه استفاده کرده .شاید خیلی از ما تصور می کردیم که این شعر به همان کوتاهی است که درکتابهای درسی آمده اما همانطور که مشاهده می شود شعری است نسبتا طولانی  این شعر رادراینجا به صورت کامل به شما تقدیم میکنم  :

باز باران  با ترانه

با گهر های فراوان   می خورد بر بام خانه

من به پشت شیشه تنها   ایستاده :

در گذرها

رودها راه اوفتاده      شاد و خرم

یک دوسه گنجشک پرگو   باز هر دم

می پرند این سو و آن سو

می خورد بر شیشه و در   مشت و سیلی

آسمان امروز دیگر    نیست نیلی

یادم آرد روز باران      گردش یک روز دیرین     خوب و شیرین

توی جنگل های گیلان:

کودکی دهساله بودم   شاد و خرم   نرم و نازک

چست و چابک   از پرنده     از چرنده     از خزنده

بود جنگل گرم و زنده

آسمان آبی چو دریا     یک دو ابر اینجا و آنجا

چون دل من     روز روشن

بوی جنگل تازه و تر    همچو می مستی دهنده

بر درختان می زدی پر   هر کجا زیبا پرنده

برکه ها آرام و آبی    برگ و گل هر جا نمایان

چتر نیلوفر درخشان     آفتابی

سنگ ها از آب جسته    از خزه پوشیده تن را

بس وزغ آنجا نشسته    دمبدم در شور و غوغا

رودخانه     با دوصد زیبا ترانه   زیر پاهای درختان

چرخ می زد ... چرخ می زد همچو مستان

چشمه ها چون شیشه های آفتابی  نرم و خوش در جوش و لرزه

توی آنها سنگ ریزه    سرخ و سبز و زرد و آبی

با دوپای کودکانه    می پریدم همچو آهو     می دویدم از سر جو     دور می گشتم زخانه

می پراندم سنگ ریزه        تا دهد بر آب لرزه

بهر چاه و بهر چاله     می شکستم کرده خاله

می کشانیدم به پایین     شاخه های بیدمشکی

دست من می گشت رنگین   از تمشک سرخ و وحشی

می شنیدم از پرنده     داستانهای نهانی

از لب باد وزنده     راز های زندگانی

هرچه می دیدم در آنجا    بود دلکش ، بود زیبا

شاد بودم

می سرودم :

" روز ! ای روز دلارا !

داده ات خورشید رخشان    این چنین رخسار زیبا   ورنه بودی زشت و بی جان !

" این درختان

با همه سبزی و خوبی    گو چه می بودند جز پاهای چوبی    گر نبودی مهر رخشان !

" روز ! ای روز دلارا !

گر دلارایی ست ، از خورشید باشد    ای درخت سبز و زیبا

هرچه زیبایی ست از خورشید باشد ... "

اندک اندک ، رفته رفته ، ابرها گشتند چیره     آسمان گردیده تیره

بسته شد رخساره خورشید رخشان     ریخت باران ، ریخت باران

جنگل از باد گریزان    چرخ ها می زد چو دریا

دانه های گرد باران    پهن می گشتند هر جا

برق چون شمشیر بران     پاره می کرد ابرها را

تندر دیوانه غران     مشت می زد ابرها را

روی برکه مرغ آبی      از میانه ، از کناره

با شتابی    چرخ می زد بی شماره

گیسوی سیمین مه را    شانه می زد دست باران

باد ها با فوت خوانا    می نمودندش پریشان

سبزه در زیر درختان     رفته رفته گشت دریا

توی این دریای جوشان   جنگل وارونه پیدا

بس دلارا بود جنگل    به ! چه زیبا بود جنگل

بس ترانه ، بس فسانه

بس فسانه ، بس ترانه

بس گوارا بود باران   وه! چه زیبا بود باران

می شنیدم اندر این گوهرفشانی

رازهای جاودانی ،پند های آسمانی

" بشنو از من کودک من

پیش چشم مرد فردا

زندگانی - خواه تیره ، خواه روشن -

هست زیبا ، هست زیبا ، هست زیبا ! " 

باز باران


واژه های کلیدی : گلچین گیلانی، بحر رمل، قاقیه، قالب نیمایی

سه شنبه 87 بهمن 1

كلك مشكين تو : ‍



<   <<   11   12   13      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب «کمین آخر»
خرده روایتی از دیدار با نجف دریابندری
[عناوین آرشیوشده]
  •  RSS 
  •  Atom 

  • خانه


  • پست الکترونیک

  • پارسی بلاگ



  • کل بازدید: 1050528
    بازدید امروز : 271
    بازدید دیروز : 110



    وردیانی

    طرّه ی آشفتگی

    پیوندهای روزانه
    شورای گسترش زبان فارسی [87]
    فهرست موسیقی ایران [57]
    کتابخانه مجازی ایران [86]
    کتابناک [23]
    گفتگوی هارمونیک [41]
    لغت نامه دهخدا [87]
    گنجور [48]
    پایگاه سبطین [126]
    جستار [53]
    صادق هدایت [197]
    شعر سپید معاصر [231]
    کانون ادبیات ایران [112]
    کتاب شعر [160]
    شعر نو [207]
    شاملو [111]
    [آرشیو(30)]

    مطالب بایگانی شده
    دی 1387
    بهمن 1387
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    تیر 91
    خرداد 91
    مرداد 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    فروردین 92
    اردیبهشت 92
    خرداد 92
    مهر 92
    آبان 92
    بهمن 92
    خرداد 93
    اردیبهشت 93
    مرداد 93
    پاییز 93
    تابستان 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94

    اشتراک در خبر نامه

     


    پیوند دوستان
    ل ن گ هـــ ک ف ش !
    شکوفه های زندگی
    وبلاگ دیگرم(شور شعر)
    لبگزه
    ترنم - بوی جوی مولیان
    سرّ سودا
    خورشید خانوم
    برگباد
    لبخند نیشخند زهرخند
    برگ بی برگی
    این انبوه سیب خورها...
    دیدار تو رویا نیست
    کی اف
    کلاغ راست مغز
    ققنوس
    شروعی دوباره
    نشانی
    کلبه ی دوستی
    شعر چهار پاره
    جالبه






    وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    آمار