خواهی آمد پا به پایم؟
سلام
دستهای کوچکت گل می کند در دستهایم
پا به پایت خواهم آمد، خواهی آمد پا به پایم؟
با بهار خنده هایت میرود پاییز از دل
با تو از دلتنگی شبهای طولانی رهایم
آمدی تا چشم هایت چشمه های عشق باشند
گرمی خورشید را با عشق آوردی برایم
هر نگاه تو ترانه می شود در دفتر دل
هر نفس شعر محبت را برایت می سرایم
آمدی طاهای من! ای سوره عشق الهی
بهترین تفسیر هستی، آیه لطف خدایم
پ. ن :
این غزل را برای طاها اولین نوه یکی از دوستان بسیار عزیزم مرتکب شدم.
واژه های کلیدی : عشق، غزل، تفسیر، طاها، چشمهایت
چهارشنبه 93 اسفند 27
كلك مشكين تو :
ظرف یا مظروف؟
سلام
مدتی است که کمتر فرصت میشود به فضای مجازی سر بزنم و وبلاگم را به روز کنم. امیدوارم که بتوانم بیشتر از پیش در خدمت دوستان باشم. واما روزی با یکی از دوستان صحبت میکردیم. سوالی مطرح شد که شاید برای دوستداران وادی شعر و ادب هم پیش آمده باشد. سوال این بود :«چرا بعضی از شعرایی که صاحب نام هستند و اشعار خوب و فاخر کلاسیک دارند، به ترانهسرایی روی آوردهاند؟» در پاسخ به این سوال باید اول این نکته را روشن کرد که ترانه چیست؟ و آیا ترانه سرودن شان شاعر را پایین میآورد؟ در یک تعریف بسیار کلی میتوان ترانه را- به معنای مصطلح امروز نه آن تعریفی که از ترانه در ادبیات کلاسیک ما وجود دارد و موضوع بحث ما نیست- اینگونه تعریف کرد: قالبی است که شاعر با استفاده از کلمات و عباراتی که در زبان محاوره به کار میرود، معنا و محتوی را به صورت موزون بیان میکند. برای روشنتر شدن موضوع کمی این تعریف را باز میکنم. دو بیت شعر ازسرودههای بیت اول محمدعلی بهمنی را که اولی در قالب ترانه و دومی در قالب غزل است، بررسی میکنیم:
پر زدن مرغ هوا بهانهس
شمردن ستارهها بهانهس
و در شعری دیگر از او:
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
همانطور که میبینیم در بیت اول «بهانه است» به صورت«بهانهس» یعنی همانگونه که در گفتار استفاده میشود، آمده است و در بیت بعدی عبارت«کم است» بدون حذف «ت» و به صورت کامل استفاده شده است. هر دوی این ابیات هم سروده یک شاعر هستند. نکتهای که از این مقایسه به دست میآید آن است که شاعر با توجه به حال و هوای خودش و اینکه چه میخواهد بگوید و از همه مهمتر برای چه کسی میخواهد بگوید و مخاطبش کیست، از دو قالب مختلف استفاده کرده است. از سویی ترانه برای اینکه تبدیل به سرود شود، قابلیت و انعطاف بیشتری دارد و دست آهنگساز هم در این باب بازتر است. مخاطب ترانه بیشتر کسانی هستند که مخاطبان جدی شعر نیستند و زبان رسمی و ادبی را نمیپسندند. از آنجایی که شعر در این دوره با زندگی مردم ما عجین شده و از حالت اختصاصی برای یک قشر خاص و فرهیختهتر خارج شده است، میدان ترانه و ترانهسرایی بازتر شده و هر روز هم بیشتر گسترش خواهد یافت. از این مختصر میتوان اینگونه نتیجه گرفت که ترانه سرودن و شعر کلاسیک گفتن هیچکدام بر دیگری برتری ندارد و کسی که شعر کلاسیک میگوید حتما جایگاه بالاتری دارد. تمام قالبهای شعر فارسی فقط نقش ظرفهایی را بازی میکنند که باید محتوا را به شکلی زیبا و مناسب به مخاطب منتقل کنند. اگر محتوا ارزشمند و قابل اعتنا باشد واقعا مهم نیست که از چه قالبی برای گفتن و ارائه آن استفاده میشود.
واژه های کلیدی : شعر، زبان، غزل، شاعر، ترانه، بیت، مصراع، محمد علی بهمنی، قالب، محتوا، ظرف، مظروف
جمعه 93 بهمن 10
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ