سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

طره آشفتگی را احتیاج شانه نیست

 

یک عمر می‏توان سخن از زلف یار گفت

 

یکی از اهداف شعر و ادبیات در معنای گسترده‌تر آن، تهیج و برانگیختن احساسات دینی و مذهبی مخاطب در جهت تحکیم مبانی اعتقادی اوست. سرودن شعر مذهبی و یا به عبارتی مناسبتی، کاری صعب و دشوار است از آن رو که با باورهای اعتقادی سر و کار دارد و همین امر باعث می‌شود که شاعر نتواند به راحتی در میدان خیال جولان دهد. یادآوری این نکته اینجا ضروری به نظر می‌رسد که شعر مناسبتی با شعر مداحی فرق اساسی دارد. شعر مداحی، شعری است عوام پسند که بیشتر تاثیرش در اجرای مناسب آن است و کمتر به محتوای آن پرداخته می‌شود. در حالی که شعر مناسبتی، دارای مضامین بلند و محتوای غنی و پرداختی هنری است. در شعر مداحی، این مجری است که هنگام اجرا به شعر زیبایی می‌بخشد اما شعر مناسبتی این زیبایی را نه تنها همراه خود دارد بلکه یکی از لوازم آن است. این گفته به این معنی نیست که شعر مداحی بی ارزش و یا کم ارزش است، آن هم درجای خودش کاربرد دارد و ضروی است چرا که از شعر مناسبتی کمتر می‌توان در مراسم مذهبی استفاده کرد و نیاز است که برای مراسم عزاداری عمومی شعر مداحی - که با ذائقه عوام سازگارتر است- سروده شود.
با توجه به تمامی عواملی که سرودن شعر مناسبتی را دشوار می‌سازد، شاعران کمتر در خلق آثاری ماندگار از دست موفق بودند. تکراری بودن مضامین و استفاده از الفاظ کلیشه‌ای و نخ‌نما ارزش هنری این قبیل آثار را پایین آورده است. خوشبختانه در سال‌های اخیر شاعران جوان در این زمینه خوب کارکرده اند و شعرشان مصداق این بیت صائب تبریزی است که می‌گوید:

یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است

خط


واژه های کلیدی : عزاداری، مضمون، صائب، شاعر، شعر مناسبتی، مذهبی، مداحی، مبانی اعتقادی

سه شنبه 91 آبان 23

كلك مشكين تو : ‍



ز چشم خویشتن آموختم...

 

سلام

ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را      که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می گرید

مدت ها بود که این بیت را در ذهن داشتم و به مناسبت ، از آن استفاده می کردم و به خیال خودم این شعر را از صائب می دانستم اما باید بگویم که این بیت از آن شخصی است که  هیچگاه در حد ارزش والای شعری اش مطرح نشده و شاید خلق و خو و مناعت طبع او یکی از عوامل این گمنامی دربین عوام باشد. خواص شاعران هم ، که ایشان را کاملا می‌شناختند چرا که خود وی ، یکی از ایشان بود.
می خواهم بسیار خلاصه  از مرحوم استاد هادی پیشرفت متخلص به رنجی بنویسم.شاعری که بسیاری ، اشعاراو را با شعر بزرگترین شاعران سبک هندی اشتباه می گیرند.استاد هادی پیشرفت به سال 1286شمسی در تهران به دنیا آمد.از همان اوان کودکی برای امرار معاش خود و خانواده ، ناچار صنعتی را پیشه خود ساخت و کمتر فرصت پرداختن به درس و مدرسه را پیدا کرد. با این وجود شعر گفتن را از سن دوازده سالگی شروع کرده  و با وجود تمام مشکلات با ممارست در شعر و مجالست با شعرا ، به درجه ای از معلومات در شعر رسید که همگان از کثرت اطلاعات او دراین زمینه حیرت زده می شدند. او با اینکه فرصت اشتغال به تحصیل رسمی را هیچگاه به دست نیاورد ولی برای پیدا کردن ملکه شاعری راه های دور و درازی رفته و از استادان فن رموز شاعری را فرا گرفت تا جایی که قدرت تخیل او در ایجاد مضامین بکر، زبانزد اهل فن گردیده بود. استاد ، نمونه یک شخصیت فداکار و انساندوست بود. برای توصیف شخصیت ایشان کتابی باید پرداخت اما در یک کلام  می توان گفت که ایشان عمری را در راه آسایش هم نوعان خود رنج برد و در حال توانایی و ناتوانی تمام تلاش خود را مصروف نیازمندان نمود. حاصل عمر استاد رنجی دیوان شعری است که چاپ دوم آن در بهار سال 1370 توسط انتشارات زوار چاپ ومنتشرشده است و اکنون نایاب است. بلاخره مرحوم استاد هادی پیشرفت در اسفند ماه سال 1339 شمسی دعوت خداوند زیبایی ها را لبیک گفت و آسمان شعر و ادب ایران زمین یکی از ستارگان پر فروغ خود را برای همیشه از دست داد. لازم به ذکر است که سرکار خانم دکتر زهرا پیشرفت ، شاعر،نویسنده و مترجم بنام معاصر ،فرزند خلف استاد هستند و باید گفت که الحق راه پدر را در خصلت های نیک و هنر متعالی پیش گرفته اند.
در پایان غزلی از استاد هادی پیشرفت«رنجی» راتقدیم می کنم:

دل بیدار من بر مردم خوابیده می گرید
بلی، فهمیده بر احوال نافهمیده می گرید

ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
 که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می گرید

پس از جان دادن عاشق، دل معشوق می سوزد
که شیرین بهر فرهاد به خون غلطیده می گرید

نگردد تا رقیب زشت خو، آگه ز حال من
دلم از هجر آن زیبا صنم دزدیده می گرید

به روز وصل هم عاشق بود در گریه زاری
ز شام هجر از بس دیده اش ترسیده می گرید

لبی خندان نبینی تا نباشد دیده ای گریان
بخندد جام چون مینای می را دیده می گرید

محبت را میان یوسف و یعقوب سنجیدم
چو دیدم بیشتر آن پیر محنت دیده می گرید

کسی کو تیر جانان را هدف گردیده می خندد
دلی کز تیغ آن محبوب سرپیچیده می گرید

هر آن عاشق که بینی از فراق یار می نالد
ولی رنجی ز بهر دلبر رنجیده می گرید


مرحوم استاد هادی پیشرفت متخلص به رنجی

پ ن:بعضی از دوستان گرانقدر در کامنتهایشان پسوند تهرانی را به تخلص استاد افزوده‏اند. باید عرض کنم که به گفته خانم دکتر زهرا پیشرفت نام و فامیل کامل استاد هادی پیشرفت بدون‏پسوند و متخلص به رنجی می‏باشد.


واژه های کلیدی : صائب، هادی پیشرفت، رنجی، زهرا پیشرفت، سبک هندی

شنبه 88 شهریور 28

كلك مشكين تو : ‍



   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب «کمین آخر»
خرده روایتی از دیدار با نجف دریابندری
[عناوین آرشیوشده]
  •  RSS 
  •  Atom 

  • خانه


  • پست الکترونیک

  • پارسی بلاگ



  • کل بازدید: 1049348
    بازدید امروز : 220
    بازدید دیروز : 72



    وردیانی

    طرّه ی آشفتگی

    پیوندهای روزانه
    شورای گسترش زبان فارسی [87]
    فهرست موسیقی ایران [57]
    کتابخانه مجازی ایران [86]
    کتابناک [23]
    گفتگوی هارمونیک [41]
    لغت نامه دهخدا [87]
    گنجور [48]
    پایگاه سبطین [126]
    جستار [53]
    صادق هدایت [197]
    شعر سپید معاصر [231]
    کانون ادبیات ایران [112]
    کتاب شعر [160]
    شعر نو [206]
    شاملو [111]
    [آرشیو(30)]

    مطالب بایگانی شده
    دی 1387
    بهمن 1387
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    تیر 91
    خرداد 91
    مرداد 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    فروردین 92
    اردیبهشت 92
    خرداد 92
    مهر 92
    آبان 92
    بهمن 92
    خرداد 93
    اردیبهشت 93
    مرداد 93
    پاییز 93
    تابستان 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94

    اشتراک در خبر نامه

     


    پیوند دوستان
    ل ن گ هـــ ک ف ش !
    شکوفه های زندگی
    وبلاگ دیگرم(شور شعر)
    لبگزه
    ترنم - بوی جوی مولیان
    سرّ سودا
    خورشید خانوم
    برگباد
    لبخند نیشخند زهرخند
    برگ بی برگی
    این انبوه سیب خورها...
    دیدار تو رویا نیست
    کی اف
    کلاغ راست مغز
    ققنوس
    شروعی دوباره
    نشانی
    کلبه ی دوستی
    شعر چهار پاره
    جالبه






    وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    آمار