دروه قبل از مشروطیت
سلام دوستان
امیدوارم که این مطالب برای شما جذاب و سودمند باشد. البته تاجایی که ممکن بوده سعی کرده ام خلاصه ای از آنچه را که می تواند دردرک بهتر تحول شعردر دوره مورد بحث مفید باشد بیاورم چرا که در غیر این صورت هرکدام از این نوشته ها کتابی می شد حارج از حوصله این بحث .در این نوبت به شعر و ادبیات دوره قبل از مشروطیت می پردازم
دوره قبل از مشروطیت
این دوره در واقع دوره خلق مدایح تکراری است.اگر اشعار صبای کاشانی ،سروش اصفهانی ،یغمای جندقی و قاآنی شیرازی را که مهمترین شاعران این دوره هستند در نظر بگیریم می توان به راحتی این اشعار را از سیر تکامل ادب فارسی حذف کرد چرا که در حقیقت اینها تکرار شعرای پیشین هستند . این حرکت را می توان فقط به عنوان مشقی مکرر از روی اشعار پیشینیان دانست.مدایحی که در قرون 5 و6 برای درباریان سروده می شده بعد از 8قرن دوباره تکرار می شود.جالب این است که در این دوره شاعر از تجربیات خودش سخن نمی گوید. برای مثال شعر فروغ سرشار از تجارب شخصی است در حالی که شاعران این دوره فقط اندیشه و تجارب شاعران قبل از خود را تکرار می کنند.
نگاه به معشوق هم همانطور که در شعر سعدی یا فرخی سیستانی دیده می شود بسیار کلی است .البته باید دانست که معشوق در شعر و ادب فارسی موجودی است کلی که حتی گاهی جنستش هم معلوم نیست .
معشوق موجودی است که از آزار دادن عاشق لذت می برد و عاشق هم غالبا از این آزار ها استقبال می کند و لذت می برد!البته در دوره صفویه این حالت کمی تغییر می کند و معشوق به صورت عینی تری در اشعار تصویر می شود.مثلا در این بیت اسیر شهرستانی :
از فرنگی نرگسی تیر نگاهی خورده ایم
شمع سبزی برسر سنگ مزار ما زنید
که در این بیت به چشم سبز معشوق فرنگی اشاره دارد.
درمورد تاثیر دین هم می توان گفت که دین درشعر این دوره کاملا نفوذ دارد ومثلا تفکرات خیامی در آن دیده نمی شود البته اگر هم رگه هایی از این دست پیدا شود باز هم تحت تاثیر شعرای گذشته و تقلید از ایشان است.
از نظر تکنیک و زبان، شعر این دوره قابل توجه نیست در اشعاراین دوره به ندرت لغتی تازه و یا ترکیبی جدید می بینیم در صورتی که حدود 30 درصد ترکیبات شعر خاقانی ،نظامی و شعرای سبک هندی از خودشان شروع شده است حال این لغات وترکیبات چقدر ماندگار بوده اند بحثی دیگر است.
تخیل در این دوره با کلا تخیل شعرای قرن 5 و6 است و کوچکترین تغییری نکرده است.ایستایی وسکونی که بر اجتماع و اقتصاد آن دروه حاکم بود بر ادبیات نیز تاثیر گذاشته.البته نمی توان وجود عوامل فرهنگی تغییر در پایان عصر قاجاری را نادیده گرفت اما باید دانست این عوامل هیچگاه تاثیر سریع روی ادبیات نمی گذارند.درخاتمه این مطلب شعری از قاآنی شیراز که در مورد حماسه کربلا سروده است را تقدیم می کنم
بارد. چه؟ خون. که؟ دیده. چه سان؟ روز و شب. چرا؟
از غم. کدام غم؟ غم سلطان کربلا
ناماش چه بُد؟ حسین. ز نژاد که؟ از علی.
ماماش که بود؟ فاطمه. جدش که؟ مصطفی
چون شد؟ شهید شد. به کجا؟ دشت ماریه.
کی؟ عاشر محرم. پنهان؟ نه بر ملا
شب کشته شد؟ نه روز. چه هنگام؟ وقت ظهر.
شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا
سیراب کشته شد؟ نه. کس آباش نداد؟ داد.
که؟ شمر. از چه چشمه؟ ز سرچشمهی فنا
مظلوم شد شهید؟ بلی. جرم داشت؟ نه.
کارش چه بُد؟ هدایت. یارش که بُد؟ خدا
این ظلم را که کرد؟ یزید. این یزید کیست؟
ز اولاد هند. از چه کس؟ از نطفهی زنا
خود کرد این عمل؟ نه فرستاد نامهای.
نزد که؟ نزد زادهی مرجانهی دغا
ابن زیاد زادهی مرجانه بُد؟ نعم.
از گفتهی یزید تخلف نکرد؟ لا
این نابکار کشت حسین را به دست خویش؟
نه. او روانه کرد سپه سوی کربلا
میر سپه که بُد؟ عمر سعد. او بُرید،
حلق عزیز فاطمه؟ نه شمر بی حیا
خنجر برید حنجر او را؟ نه. کرد شرم.
کرد از چه پس بریده؟ پذیرفت از او قضا
بهر چه؟ بهر آنکه شود خلق را شفیع
شرط شفاعتاش چه بود؟ نوحه و بکا
کس کشته شد هم از پسراناش؟ بلی دو تن.
دیگر که؟ نُه برادر. و دیگر که؟ اقربا
دیگر پسر نداشت؟ چرا داشت. آن که بود؟
سجاد آنکه بُد به غم و درد مبتلا
ماند او به کربلای پدر؟ نی به شام رفت.
با عز و احتشام؟ نه با ذلت و عنا
تنها؟ نه با زنان حرم. نامشان چه بود؟
زینب، سکینه، فاطمه،کلثوم بی نوا
بر تن لباس داشت؟ بلی کرد ره گذار.
بر سر عمامه داشت؟ بلی چوب اشقیا
بیمار بُد؟ بلی. چه دوا داشت؟ اشگ چشم.
بعد از دوا غذاش چه بُد؟ خون دل غذا
کس بود همرهش؟ بلی. اطفال بی پدر.
دیگر که بود؟ تب که نمی گشت از او جدا
از زینب زنان چه بجا مانده بُد؟ دو چیز.
طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا
گبر این ستم کند؟ نه. یهود و مجوس؟ نه.
هندو؟ نه. بت پرست؟ نه. فریاد از این جفا
(قاآنی) است قائل این شعرها؟ بلی
خواهد چه؟ رحمت. از که؟ زحق. کی؟ صف جزا