چرا در دیوان حافظ اشعار متوسط و حتی ضعیف هم دیده می شود.؟
بحث این هفته ما در ارسباران، ادامه بررسی سبک عراقی و بحث در مورد حافظ بود و در آنجا در مورد اشکال در بعضی از ابیات اشعار حافظ و علت وجود بعضی از اشعار ضعیف در دیوان او صحبت شد که خلاصه آن را در اینجا می آورم:
همه ی ما می دانیم که حافظ شاعری است که در مورد آوردن واژهها، ترکیبها و ساختار اشعارش بسیار استادانه عمل کرده است اما چگونه بعضی عیب و ایراد ها وارد غزلیاتش شده است؟
بی شک نمی توان گفت که تمام غزلیات او در اوج هستند. در دیوان حافظ اشعار متوسط و حتی ضعیف هم دیده می شود. آیا به راستی او قادر نبوده که بهتر از این بسراید؟
برای پبدا کردن پاسخ این پرسش، باید ابتدا به این سوال جواب داد که خود حافظ چقدر در گزینش اشعارش نقش داشته است؟
می دانیم که بعد از فوت حافظ همشاگردی او محمد گل اندام به جمع آوری اشعار او که به صورت پراکنده بود، اقدام می کند.
خوب و بد، ریز و درشت را می نویسد و به عنوان مجموعهی اشعار حافظ معرفی می کند، با این توضیح به راحتی می توان دریافت که اگر خود حافظ اقدام به این کار می کرد، بعضی از غزلهایی که امروز در دیوان او وجود دارند، اصلا به دیوان او راه نمی یافتند و اشکالاتی را که در بعضی از ابیاتش وجود دارد - مثل اشکال قافیهی غزل معروف"صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا"- اصلاح می کرد.در نتیجه حافظ فرصت نداشته که به اصلاح بعضی از ابیاتش بپردازد و اگر فرشته مرگ به او مجال می داد بی شک ما شاهد اوج های بیشتری در آسمان دیوانش می بودیم...
واژه های کلیدی : حافظ، سبک عراقی، غزل، قافیه، محمد گل اندام، دیوان، صلاح کار کجا
جمعه 89 مهر 23
كلك مشكين تو :
مذهب حافظ
سلام
در مورد مذهب حافظ بسیار صحبت شده که ایشان اهل تسنن بوده و یا شیعه و مثل همیشه بر سر این که این شاعر اندیشمند به کدام گروه تعلق دارد بحث و چالش بوده است.بهترین گواه بر اعتقاد هر انسانی کلام و گفتار اوست که می تواند به عنوان شاخصی قابل اعتماد مورد استفاده قرار گیرد.در اینجا به نمود بعضی از عقاید اشعری در کلام حافظ می پردازم.
بزرگان علم واندیشه قبل از دوره صفویه مخصوصا از قرن پنجم به بعد بیشتر اشعری بودند و بنای فکری آثار آنها بر عقاید اشعری استوار است.محققان دوره های اخیر این گونه افکار را عرفانی تلقی کرده اند در صورتی که ریشه این افکار در بنیان های فکری و اندیشه های اشاعره است.غرض اینکه بسیاری از اندیشه های اشاعره در اشعار حافظ قابل مشاهده و بررسی است .در اینجا به بعضی ار این موارد اشاره می کنم:
اشاعره به قانون علت و معلول و سبب و مسبب اعتقاد ندارندو مخصوصا می گویندکه افعال خداوند علت نمی خواهد و به همین دلیل مساله عدل که شیعیان به عنوان یکی از اصول دین به آن معتقدند در نظر اشاعره مطرح نبوده است.
حافظ با همین نگرش می گوید:
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
که کام بخشی او را بهانه بی سببی است
می گوید نپرس چرا گردون آدم های دون وپست را می پرورد او برای این کارش هیچ دلیلی ندارد و نیازی هم به دلیل نیست.
مساله بعدی این است که اشاعره خداوند را همه کاره می دانند و آدمی را هیچ کاره:
گررنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند
اشاعره عقل ستیز بودند که البته این عقل ستیزی در عرفان هم بسیار مطرح است و به همین دلیل هم اشاعره با فلسفه هم دشمنی می ورزیدند.
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
اشاعره به جبر معتقد بودند:
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشاده است
افعال بشری هم مخلوق خداوند است:
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
البته آرا و عقاید بیشتری از اشاعره در شعر شعرای عارف و عرفای شاعر نمود دارد که خود می تواند موضوع پژوهشی مفصل قرار گیرد.
پ ن:
دومبن جلسه ی "آشنایی با سبکهای ادب پارسی" روز پنجشنبه دوم اردبیهشت ماه ساعت 4 تا 6 بعد از ظهر با حضور جمعی از علاقه مندان در فرهنگسرای ارسباران برگزار گردید.
واژه های کلیدی : حافظ، صفویه، اشاعره، جبر، عدل الهی، علت و معلول، افعال خداوند، اصول دین
چهارشنبه 89 اردیبهشت 1
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ