سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

طره آشفتگی را احتیاج شانه نیست

 

تفکر خیامی و حافظ

سلام

 در بسیاری از گفتار ها و نوشتار ها می بینیم که حافظ را دارای اندیشه خیامی دانسته اند در این جا می خواهم به عنوان اولین پست جدی در سال جدید و به  صورت خیلی خلاصه به این قضیه بپردازم.

آن چیزی که اندیشه خیام را از دیگرشاعران  متمایز می کند سوال و حیرت او در مورد ابتدا و انتها و«از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود» است که در این ابیات ومشابه آن دیده می شود:

در دایره ای که آمد ورفتن ماست         او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس دم نزند دمی در این معنی راست       کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

و
می نوش ندانی از کجا آمده ای       خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
و...

و از این قبیل که به راحتی می توان جای پای این اندشه را در رباعیات این اندیشمند بزرگ مشاهده کرد البته یکی دیگر از اندیشه های غالب در اشعار خیام خوش باشی وغنیمت شمردن دم است که فعلا موضوع بحث نیست شاید وقتی دیگر در مورد آن هم نوشتم و اما در این مورد می توان حافظ را در جایگاه دیگری دید چرا که او می داند که که بوده و از کجا آمده و به کجا خواهد رفت.

حافظ گاهی به حیرت و ناشناختگی جهان اشاره می کند وبه شادمانی و خوشباشی توصیه می کند:

حدیث از مطرب و می گو  و راز دهر کمتر جو        که کس نگشود ونگشاید به حکمت این معما را
اما درمجموع باور به ابتدا و انتهای مشخص ومعلومی دارد و آن را در جای جای دیوانش تکرار می کند.او میداند که درروز الست چه چیزی را باسرنوشت انسان درآمیختند او حتی سرشتن گل آدم را به دست فرشتگان دیده که چگونه گل آدم را به پیمانه می زدند خیام هم گارگاه کوزه گری آفرینش را تصویر می کند اما می پرسد چرا:

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف         می سازد وباز بر زمین می زندش

اما حافظ هدف ساختن این کوزه ها را بیان می کند ومی گوید:

از آن به دیر مغانم عزیز می دارند          که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

هدف آفرینش وعزت انسان راا آتش عشق الهی می داند که در سینه آدمی قرار داده شده و با این امانت نورانی باید در تاریکی دنیا راه راپیدا کند وبرسد به آنجا که باید، چرا که ما ملک بودیم وفردوس برین جایمان بود وچند روزی بیشتر در این خراب آباد مهمان نخواهیم بود.می توان نتیجه گرفت که خیام فقط در فلسفه آفرینش نظر کرده و حیرت زده می پرسد اما حافظ درجای جای دیوانش به  جواب این سوال پرداخته است. اگر بخواهم بیشتر به آن بپردازم این مبحث خود کتابی مفصل خواهد بود ولی مجال سخن تنگ است وحوصله دوستان تنگتر ،لازم به ذکر است که بنده نظر و استنباط شخصی خودم را بیان کردم واین نظر می تواند درست نباشد اگر دوستان با این نظر موافق نیستند و آن را خطا می پندارند خوشحال می شوم که به حقیر البته با دلیل تذکر دهند.  

آرامگاه خیام -نیشابور


واژه های کلیدی : حافظ، آدم، خیام، حیرت، اندیشه، خوشباشی، الست، پیمانه، عشق الهی، رباعیات، سرنوشت، دیر مغان، آفرینش

دوشنبه 88 فروردین 3

كلك مشكين تو : ‍



جلسات نقد شعر

دوست بسیار عزیزم مدیر وبلاگ طوفان در مورد تشکیل جلسات مجازی نقد شعر نظرات بسیار ارزنده ای دارند .بی مناسبت ندیدم که بقیه دوستان هم از آن بهره مند شوند

سلام برشما طره آشفتگی

بسیاربسیارتصمیم زیبایی گرفتید وبااین کارکمک شایانی به افرادشاعر کم بضاعت چون حقیرمیشود هرچندبنده وقت برای شعرگفتن دارم اما فرصت برای بهترشدن ندارم

طره عزیز:

بنده یک اعتقادراسخ دارم به اینکه نقددرشعرونویسندگی کارسازنیست-تاچه اندازه این نظرم وعقیده ام درست باشد نمیدانم ومطمینم که ایده خوب ودرستی نیست وایده من مراحل مختلف وزوایایی دارد اگرسراینده ایی دروزن وقافیه و عروض ایراد دارد نام نقدبراصلاح ابیات وگوشزدنمودن فنون اصلی ومقدماتی نمیتوان نهاد که اسمش تعلیم است و اموزش وهنرجویی و هنر اموزی اگرایراد سروده درمحتوا باشدنام ان را میتوان سلیقه و اعمال عقیده شخصی نامید چه اینکه کسی دو ست داردعاشقانه بگوید وکسی دیگر اجتماعی و کسی دیگرولایی ویکی رجز و یکی هزج و مدید وطویل و بسیط که انهم عاریت کس نپذیرفته ام است

آنچه دلم گفت بگو گفته ام----؟؟

نمیتوان کسی را ازمثنوی گفتن منع نمود و به سپیدگویی وغزلسرایی

 تشویق کرد...فی الواقع شعرحالات درونی انسان است وتاثیرپذیری ازمحیط---سفارش قبول نیست اگرانتقادروی کلمه وعبارت باشد:فی المثل بنده درمصرعی--امعا واحشا---بکاربرده باشم کسی دیگر پبشنهاد بدهد -دل و روده بهتر واولاترواصلح است گل بنفشه ایی دیده باشم -کسی رز ویاسمن پیشنهادکند اعمال سلیقه شخصی میشود

درنقدبعضی ازدوستان مشاهده کردم—نقادی درجایی بجای قلم خامه را پیشنهاد کرده--ودرجایی دیگر--خامه را کهنه ومضمحل دانسته و قلم را ترجیح داده.....این شخص نقادنیست بهانه گیراست دنبال ریزه گیری وحرفی زدن ..وباسوادمآبی خوداست یعنی غیرممکن است-سروده فردی را پسندیده باشد تمام تارو پود سروده را بهم ریخته--نهایتا گفته باهمه این اوضاع سروده بسیار جالبی بود!!!!!!!!!!!ومن بحیرت که او جالب را برای تغییروتحولات خودگفته یا ان سروده که همه اجزایش بنظراو دارای ایراد ونقص فنی بوده دربحث وگامی دیگر-اگرکاربری دو سروده همزمان به روز نموده نظرناقدما این بوده که:سروده اول هیچ//بدردنمیخورد باید روانه سطل زباله شود--اما سروده دوم شما-بعدازتعویض لحاف بجای تشکخیلی اثرمانا و دل انگیزی ست!!!!!!!بنده ازاو سوال کردم-چطور ممکن است شاعری دران واحد دو سروده خلق کرده باشدیکی درخور سطل زباله ودیگری شاهکار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 طره عزیز-وقتی به وبلاگهایی میروم که ناقدان مشغول وغرقه درتاخت و تاز هستندکلی میخندم...اگرپنجاه نفرازان پست بازدید کردند 50عبارتمورد بی مهری قرارگرفته و باید تعویض میشدهرفرد یک عبارت هیچکدام هم نقطه نظرمشترک نداشتند خوب پرواضح است ازروی شکم پری خواستندچیزی گفته باشند بنده بالشخصه ازانتقاد بیزارم--البته ازاین نوع؟؟؟ومعتقدم لسان الغیب نیز هزاران بیت ازسروده های بدوی خودرا

دورانداخته چون بسیارابتدایی ومورد دار بوده شعرگفتن مانندازچاهی نو کنده اب کشیدن است ازفرط اب کشیدن روز بروز زلال تر میشودخودبخود-هرشاعری روز بعدشعرش ازامروز بهتر وبهترترخواهدبود اگرنقادان شماازاین نوع نیستندونباشندخیلی عالی ست

خدانگهدارتان

باید از دوست عزیزم مدیر وبلاگ طوفان که از شاعران خوب وبا سابقه هستند تشکر کنم که بذل عنایت نمودند و حقیر را با نظرات سازنده خویش نواختند بنده هم در کلیت با ایشان موافقم به قول چخوف نقادان مانند مگسان زهر آگینی هستند که روی اسب در حال شخم زدن زمین می نشینند و او را می گزند و از شخم زدن باز می دارند وبه قول اندیشمند دیگری که نقادان را هنرمندان شکست خورده ای می داندکه به علت ضعف در خلق آثار هنری به نقادی روی آورده اند اما واقعا منظور من از نقد این نبوده و نیست . اگر حافظ بسیار از اشعارش را حذف کرده به علت دید نقادانه ای بوده که به آثار خویش داشته و در غیر این صورت محال بود که حتی از یک بیت شعر هم چشم بپوشد و آنچه حافظ را حافظ کرده همین تیز بینی و انتخاب درست بوده است. آیا نمی توان حافظ را نقاد شعر خود دانست در صورتی که شاعر هم عصر او خواجوی کرمانی با دیوانی قطور هیچگاه نتوانست مانند حافظ با دیوانی که نهایتا مشتمل بر حدود 500 غزل وچند رباعی و قصیده و مثنوی است در بین خاص و عام جا باز کند ! آیا همین نمی تواند از محاسن نقد باشد؟حالا اگر کسی مانند حافظ آنقدر علم وآگاهی نداشت که خود نقاد شعر خود باشد باید چه کند؟ اینجاست که اهمیت نقد و نقادی علمی و بی غرض روشن می شود.در اینجا دو موضوع مطرح است موضوع اول اینکه نقد چگونه باشد و موضوع دوم چقدر باید به این نقد پای بند بود و عمل کرد .

گاهی اوقات چنان سلیقه و یا ابراز برتری علمی بر نقد حاکم می شود که می توان گفت بعد از نقد واعمال نظر به ظاهر نقادان، شعر دیگر مال شاعر نخواهد بود و از آن دیگری است. با این نظر هم موافقم که در اکثر مجالس نقد شعر امروز، فضای  خود نمایی و اعمال سلیقه شخصی حاکم است و هیچ کس از این مجالس طرفی نمی بندد  و درست همین جاست که راه ما از ایشان جدا می شود. ما می دانیم که چرا باید نقد کنیم و چرا باید اثرمان نقد شود و با داشتن این آگاهی به محض انحراف به سوی نقد سلیقه ای هوشیارانه تغییر مسیر خواهیم داد و به راه صواب برخواهیم گشت امیدوارم که با همکاری شما  دوستان فرهیخته  بتوانیم فرهنگ صحیح نقد را بر فضای هنری کشورمان حاکم کنیم واین فرصت را برای انجام این خدمت غنیمت بشماریم  

درویش را نباشد برگ سرای سلطان

ماییم و کهنه دلقی کاتش در آن توان زد


واژه های کلیدی : حافظ، جلسات نقدشعر، چخوف، خواجو

جمعه 87 اسفند 30

كلك مشكين تو : ‍



<   <<   11   12   13   14   15      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب «کمین آخر»
خرده روایتی از دیدار با نجف دریابندری
[عناوین آرشیوشده]
  •  RSS 
  •  Atom 

  • خانه


  • پست الکترونیک

  • پارسی بلاگ



  • کل بازدید: 1047149
    بازدید امروز : 10
    بازدید دیروز : 54



    وردیانی

    طرّه ی آشفتگی

    پیوندهای روزانه
    شورای گسترش زبان فارسی [87]
    فهرست موسیقی ایران [57]
    کتابخانه مجازی ایران [86]
    کتابناک [23]
    گفتگوی هارمونیک [41]
    لغت نامه دهخدا [87]
    گنجور [48]
    پایگاه سبطین [126]
    جستار [53]
    صادق هدایت [197]
    شعر سپید معاصر [231]
    کانون ادبیات ایران [112]
    کتاب شعر [160]
    شعر نو [206]
    شاملو [111]
    [آرشیو(30)]

    مطالب بایگانی شده
    دی 1387
    بهمن 1387
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    تیر 91
    خرداد 91
    مرداد 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    فروردین 92
    اردیبهشت 92
    خرداد 92
    مهر 92
    آبان 92
    بهمن 92
    خرداد 93
    اردیبهشت 93
    مرداد 93
    پاییز 93
    تابستان 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94

    اشتراک در خبر نامه

     


    پیوند دوستان
    ل ن گ هـــ ک ف ش !
    شکوفه های زندگی
    وبلاگ دیگرم(شور شعر)
    لبگزه
    ترنم - بوی جوی مولیان
    سرّ سودا
    خورشید خانوم
    برگباد
    لبخند نیشخند زهرخند
    برگ بی برگی
    این انبوه سیب خورها...
    دیدار تو رویا نیست
    کی اف
    کلاغ راست مغز
    ققنوس
    شروعی دوباره
    نشانی
    کلبه ی دوستی
    شعر چهار پاره
    جالبه






    وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    آمار