سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

طره آشفتگی را احتیاج شانه نیست

 

عروسک خونین

سلام

در روز هفتم ماه محرم در زمانی که مردم همه مشغول عزاداری هستند مردمی بیگناه در زیر سخت ترین حملات نظامی قرار دارند .هواپیماهای رژیم صهیونیستی با انداختن اعلامیه هایی از ساکنان نوار غزه خواستند که خانه های خود را ترک کنند و این درحالی است که منطقه کاملا محاصره شده ومردم هیچ راهی برای فرار ندارند ....!

شعری در مورد کشتار کودکان بی گناه روستای قانا سروده بودم که فراموشم شده بود  بی اختیار پس از وقوع این فجایع سه بیت از آن به خاطرم آمد ، کاش روزی برسد که دیگر در این مضامین شعری سروده نشود!

مرگ از چنگال گردون می چکد          سوزها از ساز محزون می چکد

ای قلم برخیز خاموشی بس است        بیت از دیوار گلگون می چکد

شب، عروسک ، کودک و شیرین خواب       صبح آواری کزآن خون می چکد

 مهدی جان بیا که دیگر کارد به استخوان شیعه تو رسیده.....!

 


واژه های کلیدی :

دوشنبه 87 دی 16

كلك مشكين تو : ‍



یک نظر بر قامتی رعنا نبود

 السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله

شش روز از محرم گذشت و تکرار وتکرار و باز هم تکرار ...!سی وچند محرم را درک کردم ولی چه فایده  ! به قول شاعر :

یک نظر بر قامتی رعنا نبود            یک رسوخ از لفظ در معنا نبود

دیشب توی مراسم چند نفر از جوانانی که مثل همیشه با قیافه های آنچنانی در جمع حاضر شده بودند با شور و حرارت خاصی مشغول عزاداری بودند، با خودم گفتم چه خوب می شد که این حالت در ایشان بیشتر دوام پیدا می کرد!  ولی نه...!   باز هم همینقدر که این مراسم به صورت مقطعی هم اثر گذار باشد باید خدا را شکر کرد!   می توانست اینچنین نباشد!  واقعا زیباست تنیده شدن فرهنگ عاشورا (حتی به صورت ظاهری) در عادات مردم ، بزرگ و کوچک ریز و درشت پیر و جوان با جمع شدن دورهم عزا داری می کنند آنهم عزاداریی که فکر می کنم در نوع خودش بی نظیر باشد!  بالا و پایین رفتن زنجیرها و رقص پنهان در پیکر عزاداران، هماهنگی بی نظیر در حرکات کسانی که فقط سالی یک بار دورهم جمع می شوند ،بدون تمرین باآوای طبل و سنج همه و همه از نهادینه شدن این شور در مردم حکایت دارد وچه زیباست موسیقی ورقص کسانی که سرشار از احساس، بیرون می ریزند تمام آنچه در سینه دارند!

کاش کمی این شور و احساس را با معرفت می آمیختیم !   کاش حسین را بیشتر می شناختیم !   کاش به ندای او لبیک می گفتیم و او را پس از قرنها یاری می کردیم !   صدای فریادش هنوز به گوش می رسد:

اگر دین جدم جز با کشته شدن من پایدار نمی ماند پس ای شمشیر ها مرا دریابید!
ما برای زنده نگهداشتن دین خود چه کرده ایم ؟  چقدر حق را شناختیم و چقدر به آن اهمیت داده ایم؟   چقدر برای خوشنودی خلق از حق چشم پوشیده ایم؟  چقدر....!!!!! 

 


واژه های کلیدی :

یکشنبه 87 دی 15

كلك مشكين تو : ‍



<   <<   6   7   8   9   10      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب «کمین آخر»
خرده روایتی از دیدار با نجف دریابندری
[عناوین آرشیوشده]
  •  RSS 
  •  Atom 

  • خانه


  • پست الکترونیک

  • پارسی بلاگ



  • کل بازدید: 1050789
    بازدید امروز : 250
    بازدید دیروز : 282



    وردیانی

    طرّه ی آشفتگی

    پیوندهای روزانه
    شورای گسترش زبان فارسی [87]
    فهرست موسیقی ایران [57]
    کتابخانه مجازی ایران [86]
    کتابناک [23]
    گفتگوی هارمونیک [41]
    لغت نامه دهخدا [87]
    گنجور [48]
    پایگاه سبطین [126]
    جستار [53]
    صادق هدایت [197]
    شعر سپید معاصر [231]
    کانون ادبیات ایران [112]
    کتاب شعر [160]
    شعر نو [207]
    شاملو [111]
    [آرشیو(30)]

    مطالب بایگانی شده
    دی 1387
    بهمن 1387
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    تیر 91
    خرداد 91
    مرداد 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    فروردین 92
    اردیبهشت 92
    خرداد 92
    مهر 92
    آبان 92
    بهمن 92
    خرداد 93
    اردیبهشت 93
    مرداد 93
    پاییز 93
    تابستان 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94

    اشتراک در خبر نامه

     


    پیوند دوستان
    ل ن گ هـــ ک ف ش !
    شکوفه های زندگی
    وبلاگ دیگرم(شور شعر)
    لبگزه
    ترنم - بوی جوی مولیان
    سرّ سودا
    خورشید خانوم
    برگباد
    لبخند نیشخند زهرخند
    برگ بی برگی
    این انبوه سیب خورها...
    دیدار تو رویا نیست
    کی اف
    کلاغ راست مغز
    ققنوس
    شروعی دوباره
    نشانی
    کلبه ی دوستی
    شعر چهار پاره
    جالبه






    وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    آمار