سرود دیگران
سلام
عقیده من بر این است که اگر ساز من بشکند و دیگر نغمه ای از آن به گوش نرسد واگر همه مردم روی زمین به مخالفت من برخیزند برای من بهتر از آن است که خودم با خودم همدل و هم آواز نباشم.
سقراط
به روزگاری رسیدیم که مجبوریم دیگر خودمان نباشیم، باید ببینیم که دیگران چگونهاند،چه می خورند وچه می پوشند و...اگر از آنها پیروی کردیم که به ظاهر خوشبختیم اما اگر بخواهیم خودمان باشیم، باید در مقابل امواج سهمگین جامعه- که همه را به سوی مصرف گرایی و رفاهی مخرب فرامی خواند- بیایستیم .همه در خوابی گران، کار می کنند که مصرف کنند ومصرف می کنند که کارکنند. در این چرخه جای انسان واندیشه انسانی و تولیدات معنوی گم شده است. این است که ما دیگر نمی توانیم در ادبیات و هنر تولیداتی داشته باشیم ماندگار،همه چیز فصلی شده ،از دوره اش که گذشت باید آن را دور انداخت و اگر هم قابل نگهداری باشد بی مصرف می ماند!
ما با خودمان همدل نیستیم، ساز وجودی ما نغمه ای سر می دهد که آهنگ ما نیست و سرود دیگران است!
کجاست آن روزگاری که مردم زندگی می کردند...!؟
افسوس ما فقط زنده ایم اما زندگی نمی کنیم،همه خوابیم ووقتی از خواب بیدار میشویم که دیگر دیر است...
واژه های کلیدی : ادبیات، مردم، نغمه، سقراط، هنر، ساز، جامعه، مصرف گرایی، آهنگ، همدل
جمعه 88 تیر 12
كلك مشكين تو :
ارسطو چه کرده!؟
سلام
داشتم راجع به این مساله فکر می کردم که برای مبحث جدید از کجا شروع کنم که مفید تر باشه یاد ارسطو افتادم که طوری اندیشیدن را مکانیکی دسته بندی کرده که بعضی وقتا با خودم می گم واقعا ارسطو به فلسفه و اندیشه خدمت کرده یا به اون ضربه زده!؟
ممکنه برای کسانی که زیاد با ارسطو وآثارش آشنایی ندارن و معلومات متوسطی در این زمینه دارن این سوال پیش بیاد که مگر ارسطو یکی از ارکان فلسفه و از بزرگان اندیشه نیست پس این حرف یعنی چی!؟
در این که ایشان از بزرگان اندیشه است هیچ شکی وجود نداره اما اینگونه اندیشیدن چه ثمری برای جامعه داشته وچه چیزی را عاید مردم کرده ، جای تامل بیشتری داره!
می دونیم که منطق ارسطو دو دویی یعنی باینریه ! به قول معروف یا صفرو یا یک! یعنی اگه صفر نبود حتما یکه واگه یک باشه حتما صفر نیست ، این منطق در مقابل منطق فازی قرار داره این منطق می گه بین صفر و یک بینهایت حالت وجود داره . منطق ارسطویی سفید و سیاهه ولی در منطق فازی بین سیاه و سفید، طیفی بی نهایت از خاکستری وجود داره!خوب؟الان می پرسین این منطق چه ضرری می تونه به جامعه بزنه ؟
نمی خوام وارد حوزه فلسفی بحث بشم چون مجال اندکه اما می خوام این مساله رو از نظر اجتماعی بررسی کنم وضرری که در نهایت مردم متحمل شدن!
همونطور که می دونید ارسطو بعد از اینکه نتونست جانشین افلاطون بشه به پیشنهاد فلیپ مقدونی پادشاه یونان تعلیم فرزند او اسکندر مقدونی رو بر عهده گرفت ،نگرش افلاطون به مقوله حکومت از نوع اریستو کراسی یعنی حکومت اشراف بر مردم بود و اعتقاد داشت عامه مردم حق تصمیم گیری ندارن و باید حاکم برای اونا تصمیم بگیره!از نظر او و بر مبنای منطق دو دویی ، حاکم به صورت مطلق مصون از خطا است و هر حرکت خطایی از او سر بزنه با توجه به اینکه حاکم خطا نمی کنه پس درست و صوابه و کسی حق اعتراض نداره!
آموختن همین نگرش به اسکندر او را وادار به جهان گشایی کرد و در این بین ایران هم محل تاخت و تاز لشکریان یونانی قرار گرفت وویرانی زیادی به بار آمد وسالیان سال یونانیان بر کشور ما حکومت کردند!حالا تاکتیک غلط پادشاه ایران در این شکست تا چه حد موثر بوده بحثی جداست اما در هر صورت انگیزه لشکر کشی و اقدام به اون تحت تاثیر تعلیمات ارسطو بوده است...!
البته این استنباط بنده است و می تونه درست نباشه خوشحال میشم دوستان با نظرات خودشون وارد این بحث بشن ونقادانه اندیشه این بزرگان را تحلیل کنن! فراموش نکنیم برای بهتر اندیشیدن باید بهتر اندیشید!!!!
واژه های کلیدی : ارسطو، فلسفه، باینری، منطق فازی، مردم، افلاطون، فلیپ مقدونی، اسکندر، یونان، اریستو کراسی
یکشنبه 87 بهمن 13
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ