ظرف یا مظروف؟
سلام
مدتی است که کمتر فرصت میشود به فضای مجازی سر بزنم و وبلاگم را به روز کنم. امیدوارم که بتوانم بیشتر از پیش در خدمت دوستان باشم. واما روزی با یکی از دوستان صحبت میکردیم. سوالی مطرح شد که شاید برای دوستداران وادی شعر و ادب هم پیش آمده باشد. سوال این بود :«چرا بعضی از شعرایی که صاحب نام هستند و اشعار خوب و فاخر کلاسیک دارند، به ترانهسرایی روی آوردهاند؟» در پاسخ به این سوال باید اول این نکته را روشن کرد که ترانه چیست؟ و آیا ترانه سرودن شان شاعر را پایین میآورد؟ در یک تعریف بسیار کلی میتوان ترانه را- به معنای مصطلح امروز نه آن تعریفی که از ترانه در ادبیات کلاسیک ما وجود دارد و موضوع بحث ما نیست- اینگونه تعریف کرد: قالبی است که شاعر با استفاده از کلمات و عباراتی که در زبان محاوره به کار میرود، معنا و محتوی را به صورت موزون بیان میکند. برای روشنتر شدن موضوع کمی این تعریف را باز میکنم. دو بیت شعر ازسرودههای بیت اول محمدعلی بهمنی را که اولی در قالب ترانه و دومی در قالب غزل است، بررسی میکنیم:
پر زدن مرغ هوا بهانهس
شمردن ستارهها بهانهس
و در شعری دیگر از او:
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
همانطور که میبینیم در بیت اول «بهانه است» به صورت«بهانهس» یعنی همانگونه که در گفتار استفاده میشود، آمده است و در بیت بعدی عبارت«کم است» بدون حذف «ت» و به صورت کامل استفاده شده است. هر دوی این ابیات هم سروده یک شاعر هستند. نکتهای که از این مقایسه به دست میآید آن است که شاعر با توجه به حال و هوای خودش و اینکه چه میخواهد بگوید و از همه مهمتر برای چه کسی میخواهد بگوید و مخاطبش کیست، از دو قالب مختلف استفاده کرده است. از سویی ترانه برای اینکه تبدیل به سرود شود، قابلیت و انعطاف بیشتری دارد و دست آهنگساز هم در این باب بازتر است. مخاطب ترانه بیشتر کسانی هستند که مخاطبان جدی شعر نیستند و زبان رسمی و ادبی را نمیپسندند. از آنجایی که شعر در این دوره با زندگی مردم ما عجین شده و از حالت اختصاصی برای یک قشر خاص و فرهیختهتر خارج شده است، میدان ترانه و ترانهسرایی بازتر شده و هر روز هم بیشتر گسترش خواهد یافت. از این مختصر میتوان اینگونه نتیجه گرفت که ترانه سرودن و شعر کلاسیک گفتن هیچکدام بر دیگری برتری ندارد و کسی که شعر کلاسیک میگوید حتما جایگاه بالاتری دارد. تمام قالبهای شعر فارسی فقط نقش ظرفهایی را بازی میکنند که باید محتوا را به شکلی زیبا و مناسب به مخاطب منتقل کنند. اگر محتوا ارزشمند و قابل اعتنا باشد واقعا مهم نیست که از چه قالبی برای گفتن و ارائه آن استفاده میشود.
واژه های کلیدی : شعر، زبان، غزل، شاعر، ترانه، بیت، مصراع، محمد علی بهمنی، قالب، محتوا، ظرف، مظروف
جمعه 93 بهمن 10
كلك مشكين تو :
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
یکی از اهداف شعر و ادبیات در معنای گستردهتر آن، تهیج و برانگیختن احساسات دینی و مذهبی مخاطب در جهت تحکیم مبانی اعتقادی اوست. سرودن شعر مذهبی و یا به عبارتی مناسبتی، کاری صعب و دشوار است از آن رو که با باورهای اعتقادی سر و کار دارد و همین امر باعث میشود که شاعر نتواند به راحتی در میدان خیال جولان دهد. یادآوری این نکته اینجا ضروری به نظر میرسد که شعر مناسبتی با شعر مداحی فرق اساسی دارد. شعر مداحی، شعری است عوام پسند که بیشتر تاثیرش در اجرای مناسب آن است و کمتر به محتوای آن پرداخته میشود. در حالی که شعر مناسبتی، دارای مضامین بلند و محتوای غنی و پرداختی هنری است. در شعر مداحی، این مجری است که هنگام اجرا به شعر زیبایی میبخشد اما شعر مناسبتی این زیبایی را نه تنها همراه خود دارد بلکه یکی از لوازم آن است. این گفته به این معنی نیست که شعر مداحی بی ارزش و یا کم ارزش است، آن هم درجای خودش کاربرد دارد و ضروی است چرا که از شعر مناسبتی کمتر میتوان در مراسم مذهبی استفاده کرد و نیاز است که برای مراسم عزاداری عمومی شعر مداحی - که با ذائقه عوام سازگارتر است- سروده شود.
با توجه به تمامی عواملی که سرودن شعر مناسبتی را دشوار میسازد، شاعران کمتر در خلق آثاری ماندگار از دست موفق بودند. تکراری بودن مضامین و استفاده از الفاظ کلیشهای و نخنما ارزش هنری این قبیل آثار را پایین آورده است. خوشبختانه در سالهای اخیر شاعران جوان در این زمینه خوب کارکرده اند و شعرشان مصداق این بیت صائب تبریزی است که میگوید:
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
واژه های کلیدی : عزاداری، مضمون، صائب، شاعر، شعر مناسبتی، مذهبی، مداحی، مبانی اعتقادی
سه شنبه 91 آبان 23
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ