ز چشم خویشتن آموختم...
سلام
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می گرید
مدت ها بود که این بیت را در ذهن داشتم و به مناسبت ، از آن استفاده می کردم و به خیال خودم این شعر را از صائب می دانستم اما باید بگویم که این بیت از آن شخصی است که هیچگاه در حد ارزش والای شعری اش مطرح نشده و شاید خلق و خو و مناعت طبع او یکی از عوامل این گمنامی دربین عوام باشد. خواص شاعران هم ، که ایشان را کاملا میشناختند چرا که خود وی ، یکی از ایشان بود.
می خواهم بسیار خلاصه از مرحوم استاد هادی پیشرفت متخلص به رنجی بنویسم.شاعری که بسیاری ، اشعاراو را با شعر بزرگترین شاعران سبک هندی اشتباه می گیرند.استاد هادی پیشرفت به سال 1286شمسی در تهران به دنیا آمد.از همان اوان کودکی برای امرار معاش خود و خانواده ، ناچار صنعتی را پیشه خود ساخت و کمتر فرصت پرداختن به درس و مدرسه را پیدا کرد. با این وجود شعر گفتن را از سن دوازده سالگی شروع کرده و با وجود تمام مشکلات با ممارست در شعر و مجالست با شعرا ، به درجه ای از معلومات در شعر رسید که همگان از کثرت اطلاعات او دراین زمینه حیرت زده می شدند. او با اینکه فرصت اشتغال به تحصیل رسمی را هیچگاه به دست نیاورد ولی برای پیدا کردن ملکه شاعری راه های دور و درازی رفته و از استادان فن رموز شاعری را فرا گرفت تا جایی که قدرت تخیل او در ایجاد مضامین بکر، زبانزد اهل فن گردیده بود. استاد ، نمونه یک شخصیت فداکار و انساندوست بود. برای توصیف شخصیت ایشان کتابی باید پرداخت اما در یک کلام می توان گفت که ایشان عمری را در راه آسایش هم نوعان خود رنج برد و در حال توانایی و ناتوانی تمام تلاش خود را مصروف نیازمندان نمود. حاصل عمر استاد رنجی دیوان شعری است که چاپ دوم آن در بهار سال 1370 توسط انتشارات زوار چاپ ومنتشرشده است و اکنون نایاب است. بلاخره مرحوم استاد هادی پیشرفت در اسفند ماه سال 1339 شمسی دعوت خداوند زیبایی ها را لبیک گفت و آسمان شعر و ادب ایران زمین یکی از ستارگان پر فروغ خود را برای همیشه از دست داد. لازم به ذکر است که سرکار خانم دکتر زهرا پیشرفت ، شاعر،نویسنده و مترجم بنام معاصر ،فرزند خلف استاد هستند و باید گفت که الحق راه پدر را در خصلت های نیک و هنر متعالی پیش گرفته اند.
در پایان غزلی از استاد هادی پیشرفت«رنجی» راتقدیم می کنم:
دل بیدار من بر مردم خوابیده می گرید
بلی، فهمیده بر احوال نافهمیده می گرید
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می گرید
پس از جان دادن عاشق، دل معشوق می سوزد
که شیرین بهر فرهاد به خون غلطیده می گرید
نگردد تا رقیب زشت خو، آگه ز حال من
دلم از هجر آن زیبا صنم دزدیده می گرید
به روز وصل هم عاشق بود در گریه زاری
ز شام هجر از بس دیده اش ترسیده می گرید
لبی خندان نبینی تا نباشد دیده ای گریان
بخندد جام چون مینای می را دیده می گرید
محبت را میان یوسف و یعقوب سنجیدم
چو دیدم بیشتر آن پیر محنت دیده می گرید
کسی کو تیر جانان را هدف گردیده می خندد
دلی کز تیغ آن محبوب سرپیچیده می گرید
هر آن عاشق که بینی از فراق یار می نالد
ولی رنجی ز بهر دلبر رنجیده می گرید
پ ن:بعضی از دوستان گرانقدر در کامنتهایشان پسوند تهرانی را به تخلص استاد افزودهاند. باید عرض کنم که به گفته خانم دکتر زهرا پیشرفت نام و فامیل کامل استاد هادی پیشرفت بدونپسوند و متخلص به رنجی میباشد.