اولین جلسه آشنایی با سبکهای ادب پارسی
سلام
اولین جلسه آشنایی با سبکهای ادب پارسی در روز سه شنبه با حضور جمعی از دوستان ازجمله مدیران وبلاگهای این انبوه سیب خورها...، سر سودا ، طوبی و ققنوس در فرهنگسرای ارسباران تشکیل گردید.
مباحث و سوالهای خوبی مطرح شد و امیدوارم که در جلسات آینده در کنار سایر دوستان فرهیحته بتوانیم بیشتر بیاموزیم.
یکی از دلایلی که من عنوان کلاس را اینگونه انتخاب کردم این است که در سبک شناسی می توان به اثر شاعر ونویسنده از همه ی جوانب نگاه کرد و از زوایای مختلف آن را بررسی نمود.
ساده ترین تعریف سبک این است که "سبک نحوه و نوع بیان است".در سبک شناسی هم مساله زبان است هم فکر و به همین دلیل می توان گفت که بررسی سبک شناسانه یک اثر می تواند بررسی کامل و همه جانبه ای باشد. یک قطعه شعر و یا نثر ادبی در سبک شناسی از نظر دستوری ، واژگانی، صناعات ادبی،معانی وبیان، محتوی و... بررسی می شود و این نوع بررسی می تواند به مخاطب کمک کند تا دیدی جامع وکلی در مورد آثار ادبی و ادوار مختلف ادبی(در ادبیات ایران) به دست بیاورد.حال این سوال مطرح است: مخاطب غیر متخصص که به علوم یاد شده تسلط ندارد چه باید بکند؟ این دیگر وظیفه مدرس است که کم کم با بررسی آثار شاعران و نویسندگان دانش پژوهان را با تک تک این علوم آشنا کند.
در اینجا تعریف سبک را از زبان چند تن از اندیشمندان و ادبا می آورم تا به فهم بهتر هدف سبک شناس و سبک شناسی کمک شود:
سبک خود شخص است.
بوفن طبیعی دان و نویسنده قرن هجدهم فرانسه
سبک شیوه دیدن است.
فلوبر داستان نویس مشهور فرانسوی
سبک قیافه شناسی ذهنی صاحب قلم است.
شوپنهاور فیلسوف آلمانی
برنارد شاو در مقدمه مرد و ابر مرد می نویسد:
کسی که چیزی ندارد بگوید،سبک هم ندارد.نهفته های ذهن انسان به رغم میل او هم که باشد در طرز بیانش جلوه دارد.
نیما یوشیج هم در مورد سبک سخنانی دارد مانند:
شاعری که فکری تازه دارد، تلفیقات تازه هم دارد. در حافظ و سعدی و نظامی و بعد در سبک هندی این توانگری را به خوبی می بینید.
درباره شعر وشاعری ص109
هر کس به اندازه فکر خود کلمه دارد ودر پی کلمه می گردد...شعرایی که فکری ندارند تلفیقات تازه هم ندارند
همانجا ص116
واژه های کلیدی : زبان، این انبوه سیب خورها، سر سودا، طوبی، ققنوس، بوفن، فلوبر، شوپنهاور، برنارد شاو، نیما یوشیج، ارسباران
جمعه 89 فروردین 27
كلك مشكين تو :
غزل عماد خراسانی
سلام
با خودم گفتم شاید برا ی دوستان این سوال مطرح شود که چرا در پست قبلی نوشته ام که اشعار کسانی مانند حمیدی شهریار و عماد خراسانی زیاد قابل طرح نیستند
در اینجا غزلی از عماد خراسانی می آورم به این جهت که ببینیم آیا این نوع شعر واقعا می توانسته در دوره سرودنش منشا تحول در شعر باشد؟
پیش ما سوختگان، مسجد و میخانه یکیست
حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکی است
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست
گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصه شوقش به زبانی گوید
چون نکو مینگرم، حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتارانست
ورنه از روز ازل، دام یکی، دانه یکیست
ره هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه
گریه نیمه شب و خنده مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم
آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند
بهر این یک دو نفس، عاقل و فرزانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد
پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سرحد جنونت ببر عشق عماد
بیوفایی و وفاداری جانانه یکیست
می بینیم که زبان ،تکنیک و مضمون ، با تمام قدرت و زیبایی آن دقیقا تکرار شعر شعرای سبک عراقی است در عین این که شعر بسیار زیباست اما درنهایت تکرار سبک واسلوب شعرای چند قرن گذشته است و به قولی «اگر کسی کاملا مانند سعدی شعر بگوید سعدی مکرری خواهد بود»
واژه های کلیدی : شهریار، عماد خراسانی، تحول در شعر، سبک عراقی، سعدی، زبان
یکشنبه 87 دی 29
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ