من عاشق خود توام ای عشق...
سلام
درجلسهی شعری، یکی از دوستان بیت پایانی این غزل مرحوم حسین منزوی را خواند که بسیار به دلم نشست.با خود گفتم تمام این غزل را بیاورم شاید بقیه دوستان هم پسندیدند:
سرما، اگر غلاف کند تازیانه را
غرق شکوفه می کنی ای عشق! خانه را
با سرخ گل بگوی که تیغی به من دهد
تیغی چنان که بگسلد این تازیانه را
هر میوه باغ و باغ بهاری شود اگر
تأئید تو به بار رساند جوانه را
کوچکترین نسیمت اگر یاریم کند
طی می کنم خزان بزرگ زمانه را
با اشکم آب دادم و با نورت آفتاب
وقتی دلم به یاد تو افشاند دانه را
ای عشق! ما که با تو کناری گرفته ایم
سر سبز و پر شکوفه بدار این کرانه را
با دست خود به شاخه ببندش وگرنه باز
توفان ز جای می کند این آشیانه را
عشق! ای بهار مستتر! ای آنکه در چمن
هر گل نشانه ایست، توی بی نشانه را
من هم غزلسرای بهارم چو بلبلان
با گل اگرچه زمزمه کردم ترانه را
من عاشق خود توام ای عشق و هر زمان
نامی زنانه بر تو نهادم بهانه را...
واژه های کلیدی : عشق، حسین منزوی، خزان، غزلسرا، نام زنانه
یکشنبه 89 تیر 13
كلك مشكين تو :
جلو تر از نوک بینی هم چیزهایی وجود دارد... !
سلام
به گزارش خبرآنلاین دبیر همایش شاعران ایران و جهان در پاسخ به پرسشی درباره حذف نام “فروغ فرخزاد” ازکتاب شعر شاعران ایران و جهان گفت: ما یک دیپلماسی فرهنگی داریم و یک دیپلماسی "دولتی"، به همین دلیل نام “فروغ فرخزاد” گرچه در میان مخاطبان شعر شناخته شده اما به دلایل "مختلفی" در این کتاب نیامده است.
مبنای تصمیم کسانی که فروغ فرخ زاد را شاعر ندانسته و نام او را به دلایلی از کتاب شعر شاعران ایران و جهان حذف می کنند، چیست؟
برای شاعر شناخته شدن یک انسان تنها ملاک،حافظه جمعی جامعه است و اقبالی که مردم به آن شاعر دارند. مردم کشورهای دیگر دربه در به دنبال چهره هایی هستند که به مفاخر خویش بیفزایند و ما داریم آن ها را عامدانه حذف می کنیم بهترین نمونه درگیری ماست با کشورهای همسایه بر سر مالکیت مولانا و نظامی گنجوی...
جایی که اشعار فروغ در سراسر دنیا-حتی به زبان لیتوانی- ترجمه شده است وبا گسترش روز افزون فضای سایبر چه چیزی را می خواهیم پنهان کنیم؟!
مگر لبهای فرخی یزدی را ندوختند وچاپ اشعارش را ممنوع نکردند؟
اما حالا در کوچکترین کتابفروشی های میدان انقلاب به راحتی می توان دیوان اشعار او را تهیه کرد و هزاران نمونه دیگر از این دست که در تاریخ ما وجود دارد...!
آیا دیپلماسی فرهنگی باید تحت تاثیر دیپلماسی دولتی قرار بگیرد؟
کسی که دیپلماسی دولتی را بر دیپلماسی فرهنگی ترجیح می دهد اینقدر نمی داند که عمر دولتها در قیاس با قدمت فرهنگی ما مانند لحظه ای است در برابر قرنی...!
باید دورتر را دید!
خواه ناخواه فروغ شاعری است که در سیر حرکت ساختاری و محتوایی شعر کشورمان تاثیر گذار بوده است با حذف او ازاین سیر این زنجیره کامل نخواهد بود.
دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ادوار شعر فارسی /ص69می نویسد:
فروغ مرکز شعر این دوره-1340 تا 1349- است...فروغ انسانی است که احساس سقوط می کند : در شب کوچک من دلهره ی ویرانی است...فروغ نمایشگر روشنفکر آوانگارد و پیشرو طراز اول ادبیات چهل پنجاه سال اخیر ایران است با همه خصلت هایی که یک روشنفکر دارد با همه نقاط مثبت و منفی ...او هیچوقت نمی گوید مضطربم، اواضطراب را نشان می دهد...
جایی که محققی مانند استاد شفیعی کدکنی با آن دقت نظر بی نظیر نه تنها در این کتاب که در جاهای دیگر از فروغ و اثر او برشعر معاصر می گوید می توان او را شاعر نخواند واثر او را در شعر معاصر منکر شد ونام او را حذف کرد...!
موقع باز کردن چشمان است!
جلوتر تر از نوک بینی هم چیزهایی وجود دارد... !
پ ن:
ششمین سالگرد فوت مرحوم حسین منزوی غزلسرای معاصر را به اهالی ادب تسلیت می گویم.روحش شاد
واژه های کلیدی : فروغ، حسین منزوی، دکتر شفیعی کدکنی، فرخی یزدی، ادوار شعر فارسی
چهارشنبه 89 اردیبهشت 15
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ