سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

طره آشفتگی را احتیاج شانه نیست

 

آیا واقعا می توان سوگند را خورد؟!

 

سلام

می خواهم در مورد فعل « سوگند خوردن» و پیشینه آن برایتان بنویسم. آیا « سوگند خوردن» به مانند« زمین خوردن» یک فعل مرکب است و یا نه می توان« سوگند» را واقعا خورد. باید بگویم که« سوگند »در آغاز واقعا خوردنی بوده است. « سوگند »در اصل و در زبان اوستایی، به معنی گوگرد مذاب و گداخته است. در باور زرتشتیان باستان برای روشن شدن بی گناهی متهم، از وی آزمونی به عمل می آوردند که به آن  « ور» می گفتند که این « ور» ، به دو گونه ی« ور گرم »  و « ور سرد» تقسیم می شده است. « ور گرم» همان است که در داستان سیاوش و سودابه در شاهنامه ، سیاوش به آن تن در می دهد و برای اثبات بی گناهی خود با اسب از میان آتش عبور می کند.« ور سرد» خوردن گوگرد یا همان « سوگند »بوده است و کسی که به این کار تن در می داده در بی گناهی خودش هیچ شکی نداشته و مطمئن بوده که هیچ آسیبی نخواهد دید.

گذر کردن سیاوش از آتش یا همان آزمون ور گرم

پ ن1 : با تشکر از دوستان گرامی که این نکته را متذکر شدند تصحیح می کنم  گوگرد مذاب و گداخته در سطر چهارم غلط بوده و صحیح آن  گوگرد مخلوط در آب است.
پ ن2: در حقیقت نمی خواستم زیاد وارد جزئیات بشوم اما علاقه مندی و لطف دوستان بنده را وادار کرد که در این مورد توضیح بیشتری بدهم."ور"در اوستا اهمیت بسیاری داشته و متن های حقوقی اوستا  شامل دستورها و مراسم خاصی را نسبت به آن بوده است.بنا به بخش هفتم دینکرد، در ایران باستان 33 نوع"ور"معمول بوده است و بنا بر همین کتاب، نسکهای مختلف اوستا به ویژه نیکا دوم نسک، سگاتوم نسک و هوسپارم نسک، که هر سه از نسک‏های حقوقی بوده‏اند، از"ور"بحث می‏کرده‏اند و یکی از بخشهای سگاتوم نسک موسوم به"ورستان"بوده و مقررات و احکام"ور"ها را بیان میکرده است.از این مقررات و چگونگی انواع"ور"ها اطلاعی در دست نیست، ولی می‏دانیم که"ور"ها به دو نوع بوده‏اند."ورگرم"مانند گذشتن از آتش و"ورسرد" مانند خوردن آب آغشته به گوگرد(یعنی همان سوگند خوردن).لازم است به این نکته اشاره شود که انواع آزمایشهای دینی علاوه بر ایران باستان در کشورهای قدیم اروپایی و همچنین جوامع ابتدایی معمول بوده است و به آنها به فرانسه "اوردالی"(ordalie)و به
انگلیسی"اوردال"(ordeal)گفته می‏شود.


واژه های کلیدی : سیاوش، سودابه، سوگند، فعل مرکب، زبان اوستایی، ور

سه شنبه 88 مهر 28

كلك مشكين تو : ‍




لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب «کمین آخر»
خرده روایتی از دیدار با نجف دریابندری
[عناوین آرشیوشده]
  •  RSS 
  •  Atom 

  • خانه


  • پست الکترونیک

  • پارسی بلاگ



  • کل بازدید: 1051104
    بازدید امروز : 10
    بازدید دیروز : 555



    وردیانی

    طرّه ی آشفتگی

    پیوندهای روزانه
    شورای گسترش زبان فارسی [87]
    فهرست موسیقی ایران [57]
    کتابخانه مجازی ایران [86]
    کتابناک [23]
    گفتگوی هارمونیک [41]
    لغت نامه دهخدا [87]
    گنجور [48]
    پایگاه سبطین [126]
    جستار [53]
    صادق هدایت [197]
    شعر سپید معاصر [231]
    کانون ادبیات ایران [112]
    کتاب شعر [160]
    شعر نو [207]
    شاملو [111]
    [آرشیو(30)]

    مطالب بایگانی شده
    دی 1387
    بهمن 1387
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    تیر 91
    خرداد 91
    مرداد 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    فروردین 92
    اردیبهشت 92
    خرداد 92
    مهر 92
    آبان 92
    بهمن 92
    خرداد 93
    اردیبهشت 93
    مرداد 93
    پاییز 93
    تابستان 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94

    اشتراک در خبر نامه

     


    پیوند دوستان
    ل ن گ هـــ ک ف ش !
    شکوفه های زندگی
    وبلاگ دیگرم(شور شعر)
    لبگزه
    ترنم - بوی جوی مولیان
    سرّ سودا
    خورشید خانوم
    برگباد
    لبخند نیشخند زهرخند
    برگ بی برگی
    این انبوه سیب خورها...
    دیدار تو رویا نیست
    کی اف
    کلاغ راست مغز
    ققنوس
    شروعی دوباره
    نشانی
    کلبه ی دوستی
    شعر چهار پاره
    جالبه






    وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    آمار