تمام هستی ما...
شاید این سوال برای همه پیش آمده باشد که «چرا شعر میخوانیم و علت علاقهمندی ما به شعر چیست؟» شعر واقعی زیباست و انسان از خواندن آن لذت میبرد اما آیا واقعاً صرف لذت و زیبایی برای گرایش آدمی به شعر کافی است؟ زیباییهای زیادی در جهان وجود دارد و همچنین انسان از بسیاری چیزها لذت میبرد اما شعر چیزی ورای اینها و فراتر از هر چیزی است. شعر و شاعری با آدمی زاده میشود و با او به اوج و کمال میرسد. بعضی بر این باورند که مهندسی، پزشکی، حقوق، تجارت و بسیاری از این علوم و فنون برتر از شعر و ادبیات هستند. در این که اینها برای حیات انسان بسیار ضروری هستند شکی نیست، اما شعر با حیات فرهنگی و هویت انسانی مربوط است. چیزی که تاریخی به بلندای حضور بشر در این عالم خاکی دارد. ما شعر میخوانیم بهدلیل اینکه ادامه نسل بشر هستیم و نسل بشر سرشار از شور و هیجان است. مهندسی، پزشکی، حقوق، تجارت چیزهایی هستند که برای زندگی لازمند اما شعر، زیبایی، هنر، عشق، عاطفه و احساسات چیزهایی هستند که ما برای آن زندهایم و هستی و هویت ما به آن وابسته است و یا بهعبارتی تمام هستی ماست.
واژه های کلیدی : عشق، شعر، شور، هویت، هنر، زیبایی، حیات فرهنگی، نسل بشر، هیهجان
جمعه 93 اردیبهشت 19
كلك مشكين تو :
اگه جای نیچه بودم ...
سلام
دیروز رفتم میدون انقلاب برای تهیه چند تا کتاب. بعضی از کتابا رو تهیه کردم بعضیاشونم گیرم نیومد. یکی از این کتابایی که گیرم نیومد کتاب زایش تراژدی نیچه ترجمه دکترباطنی و سید رضا حسینی بود. همونطور که داشتم پرس و جو میکردم یکی از کتابفروشها گفت این کتاب رو دارم اما با ترجمه رویا منجّم . من هم که از جستجو خسته شده بودم اون رو خریدم و با خوشحالی برگشتم. خلاصه یه ساعت پیش شروع به خوندن این کتاب کردم. واقعا نمی دونم چی باید بگم؟!
چنان شلختگی در ترجمه این کتاب وجود داشت که من به درک خودم شک کردم. هر چی جلوتر رفتم دیدم که ابهام جملات و مطالب داره بیشتر میشه،
توی اینترنت سرچ کردم ببینم که این مترجم کیه. دیدم که تعداد زیادی کتاب ترجمه کرده و بعضی ها هم تجدید چاپ شدن. دیگه داشتم مطمئن میشدم که اشکال از منه. یه دفعه به سایتی برخوردم به نام قهوه گردی که گویا مدیر این سایت هم دل پرخونی از بازار ترجمه داشت و یکی از ترجمه های خانم رویا منجّم را به صورت علمی تر نقد کرده بود که با اجازه مدیر سایت اون رو اینجا می آرم:
«یک. متاسفانه وضع ترجمه هم مثل خیلى بخشهاى دیگرمان نابهسامان است، که این نابهسامانى از ترجمههاى یکسره پَرتى مثل “زنگها براى که به صدا درمى آید؟” به ترجمه ى رحیم نامور تا ترجمه هاىِ پذیرفتنى اما با غلطهاى آشکار و خنده دار نوسان میکند.
دو. کتابِ “انسان مصلوب” را رویا منجم از ‘Ecce Homo’ نوشتهى نیچه به فارسى برگردانده. پیش همهى خطاهاى کوچک و بزرگى که توى این ترجمهى نه چندان بَد هست این یکى خیلى برام جالب بود. تو ترجمه ى انگلیسى آمده :
.Sitting still — I have said it once already — the real sin against the holy spirit
و تو ترجمه ى منجم آمده:
پشتکار -یکبار دیگر نیز گفتم- گناه واقعى در پیشگاه روح القدس است.
یعنى کلا دوتا معناى ضد هم. پشتکار در برابرِ sitting still ( بى حرکت نشستن، یکجا نشستن) و چون در متن پیش از این سطر نیچه از راهرفتن به هنگام اندیشهورزى حرف زده، به گمانم مثل خیلى جاهاى دیگر این کتاب خانم منجم یکسره به خطا رفته.»
با تشکر از مدیر سایت قهوه گردی بخشی از صفحه 27 این کتاب را برای درک بهتر مطلب! -و یا بهتر بگویم درک عمق فاجعه -تقدیم میکنم:
«فیلسوف تنها تصاویر دلپذیر و دوستانه را به مثابه چیزی از لحاظ جهان هوشمندانه تجربه نمی کند: تصایر جدی، پر مشکل، افسرده زا، خودداریهای ناگهانی، حیله های اتفاق وتصادف، انتظارات پر اضطرار، به طور خلاصه کل کمدی الهی زندگی، از جمله دوزخ نیز به مثابه سایه هایی بر دیوار- زیرا او با این صحنه ها میزید ورنج میبرد-بلکه به هر حال با شور و حی زودگذر توهم از مقابلش می گذرند...»
من اگه جای نیچه بودم هیچوقت از سر تقصیر مترجم نمیگذشتم...
واژه های کلیدی : فلسفه، زایش تراژدی، نیچه، رویا منجم، ترجمه بد
جمعه 92 بهمن 18
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ