بازار نشر اراجیف...
مردم خواستار ذوقیات و معنویاتی در قلمرو شعر و ادب هستند که از آن رایحه صداقت و صمیمیت و خلوص و پاکی وصفای درون بشنوند، پناه روحی و تکیه گاه معنویشان باشد و در لحظات خالی و وحشتناک زندگیشان بتوانند با آن آثار خلوتی کنند، آنها را به حریم تنهایی خود راه دهند. اگر اثری ، کتابی،دفتر شعری، قصهای واجد هیچیک از این ویژگیهای ناب نباشد، به چه دلیل باید آن را خواند؟ متاسفانه بازار نشر کتب ادبی لبالب از آثاری است که حتی خود نویسنده هم به خواندن آن رغبتی ندارد. شاید گرانی بازار کاغذ و کتاب، مانع ورود این قبیل به ظاهر کتابهای ادبی باشد. متاسفانه امروزه هر کس و ناکسی که توان پرداخت هزینه چاپ کتاب را داشته باشد، کتاب چاپ میکند و خود را ادیب و صاحب قلم و اثر میداند و در محافل خود را یک سرو گردن بالاتر از دیگران احساس میکند و با نشر چنین کتابهایی کسانی که ذوق وسلیقهای دارند، فکر میکنند که همین است ادب و ادبیات معاصر و به کلی این گونه آثار خوب و بد را کنار میگذارند...
![کتاب کتاب](http://www.avapress.com/images/docs/000040/n00040550-b.jpg)
واژه های کلیدی : شعر، ادبیات، کتاب، اراجیف، بازار نشر، ادیب، معنویات
سه شنبه 91 مهر 25
كلك مشكين تو :
چیزی شبیه شعر
بارها در جلسات شعرشاهد خواندن مطالبی به نام شعر بودم که هیچ شباهتی به شعر نداشتند و وقتی هم گفته میشد شعرتان شعر نیست، شاعر به سختی مقاومت میکرد و از شعر خویش دفاع، در این واقعیت که هر شخصی علاقه خاص به اثر هنری خود دارد و از آن دفاع میکند شکی نیست اما باید دید که آن شخص، درک درستی از معنای هنر به صورت عام و خاص خود دارد یا نه؟
بی شک شعر بیرون از حوزه زبان وجود ندارد و قابل تصور نیست و شعر در اصل تغییراتی است که در زبان روی میدهد و از اینرو میتوان گفت شعر اتفاقی تازه در زبان روزمره است، اتفاقی که در محاورات روزمره با آن برخورد نمیکنیم. این اتفاق باعث میشود که کلام به نحوی از تکرار و معمولی بودن فاصله بگیرد و لذتی را در شنونده ایجاد کند.. این تفاوت شعر با زبان روزمره می تواند دلایل گوناگونی داشته باشد که این دلایل و علتهایی شناخته شده و بعضا غیر قابل شناخت. دلایل شناخته شده همان استفاده از صنایع و آرایههای ادبی مانند تشبیه و استعاره و ... هستند اما دلایل غیر قابل شناخت به حوزهای فراتر از این مقوله تعلق دارند، حوزهای که با این ابزار قابل شناخت و تحلیل نیست و اتفاقا بیشتر اشعار حقیقی به این حوزه تعلق دارند و آدمی بدون اینکه بتواند توضیحی بدهد از شعری لذت میبرد و دلیل این لذت بردن را درک نمیکند.
دکتر شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر در این باب چنین مینویسد:
«اگر میتوانستیم علت اصلی این تمایز را در فورمولهای شناخته شده علوم ادب یا زبان شناسی جدید بررسی کنیم، میتوانستیم با آموزش و تعلیم، حافظهای دیگری تربیت کنیم امام علوم ادبو زبانشناسی فقط ساحتهای محدود و معینی از یک اثر ادبی را میتوانند مورد بررسی قرار دهند و تمایز آن را از غیرش نشان دهندولی یک اثر برجسته شعری، برجستگی و تمایزش در همان جایی است که نمیتوان آن را تفسیر و تعلیل کرد.»
شاعر واقعی باید در پی کشف چگونگی ایجاد این برجستگی و تمایز شعر باشد تا بتواند شعر واقعی بسراید. سرهم کردن واژهها و دادن وزن به آنها، کار سختی نیست هر کسی که در این زمینه مطالعه داشته باشد میتواند این کار را بکند اما برای سرودن و تولید اثری هنری علاوه بر ممارست و مطالعه باید به آن لطیفه نهانی نظر داشت که شعر را به اوج میرساند و دستیابی به این لطیفه نهانی بیشک هدیهای الهی است که در ذات بعضی از انسانها به ودیعه گذاشته شده است.
البته این به آن معنی نیست که دست از شاعری بشوییم و به کناری بنشینیم اما توقع ما را در هنگام سرودن شعر از خودمان منطقی تر جلوه خواهد داد و این اندیشه را که میتوان هر کلام و عبارتی را شعر خواند تا حدود زیادی تعدیل میکند.
واژه های کلیدی :
سه شنبه 91 مهر 11
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ