سرود دیگران
سلام
عقیده من بر این است که اگر ساز من بشکند و دیگر نغمه ای از آن به گوش نرسد واگر همه مردم روی زمین به مخالفت من برخیزند برای من بهتر از آن است که خودم با خودم همدل و هم آواز نباشم.
سقراط
به روزگاری رسیدیم که مجبوریم دیگر خودمان نباشیم، باید ببینیم که دیگران چگونهاند،چه می خورند وچه می پوشند و...اگر از آنها پیروی کردیم که به ظاهر خوشبختیم اما اگر بخواهیم خودمان باشیم، باید در مقابل امواج سهمگین جامعه- که همه را به سوی مصرف گرایی و رفاهی مخرب فرامی خواند- بیایستیم .همه در خوابی گران، کار می کنند که مصرف کنند ومصرف می کنند که کارکنند. در این چرخه جای انسان واندیشه انسانی و تولیدات معنوی گم شده است. این است که ما دیگر نمی توانیم در ادبیات و هنر تولیداتی داشته باشیم ماندگار،همه چیز فصلی شده ،از دوره اش که گذشت باید آن را دور انداخت و اگر هم قابل نگهداری باشد بی مصرف می ماند!
ما با خودمان همدل نیستیم، ساز وجودی ما نغمه ای سر می دهد که آهنگ ما نیست و سرود دیگران است!
کجاست آن روزگاری که مردم زندگی می کردند...!؟
افسوس ما فقط زنده ایم اما زندگی نمی کنیم،همه خوابیم ووقتی از خواب بیدار میشویم که دیگر دیر است...
واژه های کلیدی : ادبیات، مردم، نغمه، سقراط، هنر، ساز، جامعه، مصرف گرایی، آهنگ، همدل
جمعه 88 تیر 12
كلك مشكين تو :
تراژدی ایرج
سلام
داستان ایرج و برادرانش سلم و تور ، پسران فریدون ،تراژدی به کامل ترین صورت خویش است.داستان ایرج وبرادران بیان حسادتی است که برادران بزرگتر نسبت به برادر کوچکتر پیدا می کنند.معروفترین داستان دینی در این مورد داستان یوسف وبردرانش است اما این داستان ملودرامی بیش نیست به این دلیل که در آخر داستان یوسف زنده می ماند واز گناه برادران می گذرد اما در داستان ایرج و برادران تراژدی کامل اتفاق می افتد ،نه از پشیمانی اثری دیده می شود ونه از تغییر سرنوشت.
فریدون جهان را به سه بخش تقسیم می کند ایران را به ایرج ، توران را به تور و روم وخاور را به سلم می دهد.این بخشش کینه سلم و تور را بر می انگیزد و به پدر پیام می فرستند که اگر ایرج تخت و تاج را رها نکند از ایران و ایرج دمار بر خواهند آورد.فریدون از برادران می خواهد که جنگ برادران برود اما ایرج امیدوار است که که بتواند دل برادران را به دست بیاورد و به پدرش می گوید که از سلطنت دست خواهد کشید وپیش برادران خواهد رفت و کینه آنها را به مهر تبدیل خواهد کرد.ایرج وقتی پیش برادران می رسد و از جلوی لشکر عبور می کند دل لشکریان پر از مهر او می شود:
به ایرج نگه کرد یکسر سپاه که او بُد سزاوار تخت و کلاه
بی آرامشان شد دل از مهر اوی دل از مهر و دیده پر از چهر اوی
مهری که نسبت به ایرج در دل لشکریان سلم وتور پدید می آید آتش حسد را در دل آن دو شعله ور تر می کند. در گفتگویی که میان آن سه روی می دهدهرچه ایرج بیشتر کوتاه می آید آن دو بیشتر افروخته می شوند.عاقبت تور چهار پایه زرین را بر سر ایرج می زند و او را از پای در می آورد.برادران سر ایرج را در تابوت زرین می گذارند وبرای پدر می فرستند .تراژدی ایرج اینجا پایان می پذیرد اما تراژدی فریدون ادامه می یابد.از ایرج دختری به دنیا می آیدو از او منوچهر متولد می شود .فریدون، منوچهر را به کین خواهی پدر با لشکری به مقابله سلم و تور می فرستد و ...
واژه های کلیدی : سلطنت، ایرج، فریدون، سرنوشت، سلم، تور، منوچهر، تراژدی، یوسف، ملودرام، توران، روم
سه شنبه 88 تیر 9
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ