غوغای دانشمندانه ، خلوت اندیشمندانه!
سلام
تا حالاحتما برای معاینه چشم به چشم پزشکی تشریف برده اید وچانه مبارک را روی آن دستگاه کذا قرار داده اید. در آن حالت مجبوریم فقط به یک سو و به تصویری که در پس آن دریچه قرار دارد نگاه کنیم و از اطراف کاملا بی خبر می مانیم تا طبیب از کار خود فارغ شود.در این روزگار، کار رسانه های گروهی به نوعی شبیه به همین دستگاه شده است. ما به اختیار خود به صاحبان رسانه اجازه می دهیم که هرآنچه را که آنها می خواهند به ما نشان دهند. بعضی وقتها آن چنان دیدن یک سریال مبتذل و سبک در بین مردم شایع می شود که فرصت فکر کردن به بقیه مسائلی - که فکر می کنم دستگاه آفرینش برای پرداختن به همین مسائل دست به تولید آدم زده است- فراموش می شود و ذهن مردم می شود آرشیوی از سریالهای مختلف و هنرپیشه ها، بعد از آن هم جراید معلوم الحال می پردازند به خاطرات دست دوم و سوم هنرپیشه های دست چندم و روزنامه های زرد و قهوه ای و خاکستری و... سعی دارند تا با این ترفندها تیراژ خودشان را بالا ببرند. اینگونه سرگرم کردن مردم به نوعی عادت دادن آنان به خواب شیرین خرگوشی و غفلت از فلسفه « بودن وچرایی بودن» است. بزرگنمایی بعضی از جریانات روز و کمرنگ کردن جریانات دیگر،حرکتی است که در دستور کار رسانه ها برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده و سوق دادن اذهان عمومی به جهتی معین قرار گرفته است . مغز انسان در این جامعه چنان بمباران اطلاعاتی می شود که فرصت برای اندیشیدن و تحلیل واقعیتها باقی نمی ماند. الحمدلله وقایع را هم همین رسانه ها آن طور که می خواهند تحلیل کرده، به خورد ما می دهند و همین اندک مجال چالش اندیشه با واقعیت هم از بین می رود . راستی انسان امروزی چقدر فرصت خرد ورزی دارد ؟ هرچه هست اطلاعات است و دانش اما در این بین خبری از خرد نیست ! ما دانشمند زیاد داریم اما جامعه دیگر شاهد حضور کسی که به دور از این همه غوغای دانشمندانه به خلوت اندیشمندانه بگریزد و خردمندانه اندیشه را به کار بگیرد نخواهد بود!

واژه های کلیدی : آدم، رسانه، سریال، آفرینش، هنرپیشه، جراید زرد، خرد
سه شنبه 88 اردیبهشت 8
كلك مشكين تو :
غزل پست مدرن
سلام
می خواهم در مورد غزل پست مدرن برایتان بنویسم حرکتی که مدتهاست شروع شده و از خواستگاه اصلی اش که معماری بوده کم کم به سایر هنرها سرایت کرده است تا جایی که به شعر و ادبیات نیز وارد شده است و کسانی هم در این زمینه کار کرده و آثاری هم ارائه داده اند.واقعا نمی توان گفت که این حرکت به کجا ختم خواهد شد و چقدر ماندگار خواهد بود اما می توان آن را بررسی کرد و به عنوان یک جهش در شعر - مثبت و یا منفی- در مورد آن صحبت کرد.شاید پدید آمدن چیزی مانند غزل پست مدرن معلول وضع جامعه امروز ما باشد؛ جامعه ای که بدون شناخت کامل از سنت های خویش و آشنایی کافی با شاخص های مدرنیته و بدون شناسایی و آمادگی در مسیر پست مدرن گام گذاشته و واقعا معلوم نیست که به کجا دارد می رود - ظهور کسانی مانند محسن نامجو معلول همین جو حاکم بر جامعه است- همه می دانند که غزل قالبی مشخص و تعریف شده در ادبیات منظوم ماست که تا کنون توانسته با قدرت به حیات خود ادامه دهد و غزلگویان معاصر مانند منوچهر نیستانی ، حسین منزوی،محمدعلی بهمنی و دیگران، در عین نوآوری های زبانی ومحتوایی بدون خارج شدن از این چارچوب آثار ماندگاری به وجود آورده اند.اما غزل پست مدرن گریز از هنجارها و غافلگیر کردن مخاطب را به هرقیمتی که شده در دستور کار خود قرارداده است غافل از این که غزل قالبی است که مجال جولان زیادی برای این منظور در اختیار پست مدرنیست ها قرار نمی دهد.برای رها شدن و شکست هنجارها و گریز از سنت ها دو عامل اصلی بر سر راه غزل پست مدرن گویان است وجود «قالب» و «وزن عروضی» به عنوان مشخصه های اصلی غزل، عواملی هستندکه پستمدرن بودن غزل را محدود می کنند.جایی که شعر آزاد وجود دارد چه نیازی است که پست مدرنیست ها به غزل رو بیاورند و خود را در چارچوبی اسیر کنند که ظاهرا از آن گریزانند. البته خود ایشان همین پارادکس بین ویژگی غزل و شاخص های پست مدرنیته را نوعی حرکت پست مدرنی قلمداد می کنند.بگذریم در پایان این مقال فقط می توانم بگویم که ما باید غزل را پاس بداریم مانند تمام میراث فرهنگی گرانقدری که از گذشتگان برای ما به جای مانده است .ارزش غزل ، ارزش ادبیات گرانقدر هزار ساله ماست. ما باید برای نو آوری، ذوق و سلیقه مخاطبین ایرانی و اصالت ادبیات را نیز در نظر داشته باشیم و با شناخت کامل از سنت و آگاهی از مدرنیته در این مسیر به خلاقیت بپردازیم غزل این عروس زیبای ادبیات پارسی را نباید فدای هوس و بازیهای محفلی خود کنیم.باید پلی باشیم بین اشعار اصیل و فخیم رودکی و ناصر خسرو و سنایی و مولوی و سعدی و حافظ و لطافت و روانی و زلالی غزلهای شاعران معاصر امروز.این نکته هم گفتنی است که در طول تاریخ کم نبودند کسانی که بدون داشتن دانش کافی و توانایی لازم دست به نو آوری زدند و در نهایت ذوق جامعه وعدم اقبال مردم ، نو آوریشان را با خودشان به خاک فراموشی سپرد!
پی نوشت:
شاید برای بعضی ازدوستان غزل پست مدرن و ویژگی های آن مشخص نباشد بهتر دیدم چند بیت از غزل سید مهدی موسوی را برایتان بیاورم تا امکان مقایسه وجود داشته باشد
الو سلام how are you که عاشقم که hello
و رقص بندری مرد با زن تانگو
به آسیاب به بادی،به دیوها، به خیال
بگیر شمشیرت را به زن، بزن سانچو
مرا به منفجران در میان این کلمات
مرا بمیر مرا هیچ کن و دود برو
کسی نشسته ته خط میان غاری پیر
و هی تماس گرفته است باخودش و...الو
واژه های کلیدی : محسن نامجو، وزن عروضی، مدرنیته، حسین منزوی، پست مدرن
پنج شنبه 88 اردیبهشت 3
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ