سلام
جاتون خاليه آقاي وردياني
خوب و سلامتيد الحمدالله؟
سلام جناب وردياني
پر كرده چشمم را باران چشمانت
خيلي خوب شروع شده
به روزم سري بزنيد ونظر بديد ممنون مي شم
چي بگم؟مي دوني كه اين كار رو دوست دارم.هر چند با اون تغييري كه بهت گفتم بيشتر موافقم.
از هفت خوان عشق،ساده گذر كردم
پايم چرا لغزيد، در خوان چشمانت
فداي تو قاسم جان.ياحق!
سه شنبه ها هميشه برام عزيز بودن و با کلاس" آشنايي با سبک هاي ادبيات پارسي"عزيز تر هم شدن
اما نميدونم در اولويت هاي زندگي اون چيزي اولويت آخرو ميگيره كه عزيزتره و قرباني بايدهاي دوست نداشتني زندگي ميشه ( لا اقل براي من كه اينجوريه) كه اين كلاس رو هم به اجبار قرباني كردم
و من كه اين روزها دچار سوءتغذيه روحي شده بودم و ميخاستم با كلاس امروز يه كم جبرانش كنم تازه بدتر هم شد و ادبيات خونم هم به شدت اومد پايين
و نفسهايي كه به سختي مياد و ميره
شيطان نميفهميد سيب لبانت راوقتي به آدم گفت، شيطان چشمانت
به نظر شما اين شيطان توي مصرع دوم اشتباه نشده ؟
گمونم يه چيز ديگه بايد باشه ها
عـــــــــــــالي
سلام اديب مهربون...
درود بر قلم و ذهن زيبايتان...
دست مريزاد
و چه زيباست عشق و چه شور آفرين..
سلام برادر بزرگوارم
خوشحالم كه اين روزهاي گرم، شور و حرارت شعر را در دلتان بيشتر كرده است.
/از هفت خوان عشق تنها گذر كردم
تاب عبورم نيست از خوان چشمانت/ و
/شيطان نمي فهميد سيب لبانت را
وقتي به آدم گفت شيطان چشمانت/
را بسيار دوست داشتم اما فكر مي كنم قبلا به جاي وقتي كلمه آخر را استفاده كرده بوديد.