• وبلاگ : طرّه ي آشفتگي
  • يادداشت : تاوان چشمانت
  • نظرات : 4 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام برادر بزرگوارم

    خوشحالم كه اين روزهاي گرم، شور و حرارت شعر را در دلتان بيشتر كرده است.

    /از هفت خوان عشق تنها گذر كردم

    تاب عبورم نيست از خوان چشمانت/ و

    /شيطان نمي فهميد سيب لبانت را

    وقتي به آدم گفت شيطان چشمانت/

    را بسيار دوست داشتم اما فكر مي كنم قبلا به جاي وقتي كلمه آخر را استفاده كرده بوديد.

    پاسخ

    سلام خواهر جان! درسته آخر بود بعد باتوجه به تغييراتي كه توي ابيات قبل دادم اين واژه رو جايگزين كردم كه فكر مي كنم از نظر معني هم بيت رو عميق تر كرده