با درود
·قومي ز گزاف در غرور افتادند / قومي ز پي حور قصور افتادند = معلوم شود چو پرده ها بردارند / کز کوي تو دور دور افتادند
·در صومه و مدرسه و دير و کنشت / ترسنده ز دوزخند و جوياي بهشت = آنکس که ز اسرار خدا با خبر است /زين تخم در اندرون خود هيچ نکشت
·بر تر ز سپهر خاطرم روز نخست / لوح و قلم و بهشت و دوزخ ميجست = پس گفت مرا معلم از راي درست / لوح و قلم و بهشت و دوزخ با توست
·هر دل که در او مهر و محبت نسرشت / خواه اهل سجاده باش و خواه اهل کنشت = در دفتر عشق نام هر کس که نوشت / آزاد ز دوزخست و فارغ ز بهشت
اسرار جهان چنانچه در دفتر ماست /كفتن نتوان زانكه وبال سر ماست.
هر كه را اسرار حق آموختند/ مهر كردند دهانش دوختند
استاد چون هميشه جرعه اي از شراب دانايي را بكام تشنگان معرفت ارزاني داشتيد با سپاس و بدرود