سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

طره آشفتگی را احتیاج شانه نیست

 

کشتی سروری

سلام

زمان به سرعت می گذرد! برای سی و چندمین بار ....
حسین(ع) آمد و در کربلا توسط  لشکریان دشمن به شهادت رسید و خانواده اش را به اسارت بردند
حسین(ع)  آمد و در کربلا توسط  لشکریان دشمن به شهادت رسید و خانواده اش را به اسارت بردند
حسین(ع)  آمد و در کربلا توسط  لشکریان دشمن به شهادت رسید و خانواده اش را به اسارت بردند
حسین(ع)  آمد و در کربلا توسط  لشکریان دشمن به شهادت رسید و خانواده اش را به اسارت بردند
حسین(ع)  آمد و در کربلا توسط  لشکریان دشمن ......!
چقدر این ماجرا را شنیده ایم وهمه از مظلوم بودن حسین و یارانش گفتند و ما هم گریه کردیم  وباز آنها گفتند و ما گریه کردیم و باز...!
یکی می گوید ویکی گریه می کند پس چه کسی باید حرکت کند ؟چه کسی باید حسین وار برود و چه کسی باید زینب گونه بماند؟فریاد "وامظلوم حسینا" یشان گوش فلک را کر می کند اما نمی دانند که حسین مظلوم نبود او زیر بار ظلم نرفت و بر ظالم شورید آیا به این چنین شخصیتی می شود مظلوم گفت ؟اگر مانده بود اگر بیعت کرده بود اگر دعوت یزید را پذیرفته بود آنگاه مظلوم بود و ظالم و مظلوم به یک اندازه در پیشگاه الهی مواخذه خواهند شد. حسین اگر می خواست مظلوم بماند که قیام نمی کرد!پدرش علی(ع) و برادرش حسن(ع) از او بسیار مظلوم تر بودند که برای حفظ دین تن به سکوت  ونه به سازش دادند!حسین با قیام خودش راه مظلوم نبودن و مظلوم نماندن را به ما آموخت اما ما با اصرار دوست داریم که او را مظلوم بنامیم و واقعه ای را که "ما رایت الاجمیلا" بود نازیبا جلوه دهیم! بر سرو رویمان گل بمالیم که چه بشود ؟چه چیزی را ثابت کنیم ؟ شاید با این حرکت دنبال دلیلی برای رخوت وسکون خودمان می گردیم! عمق واقعه را فقط با تدبر ، اندیشه و درنهایت حرکت می توان دریافت! حال تن خود را با زنجیر کبود کنیم و خودمان را درگل بمالیم  وندانیم این حرکت باید به کجا برسد!

ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة

 تا چه کسی بر این کشتی سروری سوار گردد و چه کسی در گل و لای خرافه غرقه شود!!!

 

دوستی خسین یا خرافه؟


واژه های کلیدی : حسین، یزید، سازش، خرافه

یکشنبه 87 بهمن 27

كلك مشكين تو : ‍



باز این ...

 

سلام

غزلی می خواندم از سیف فرغانی که این ابیاتش با توجه به مناسبت به دلم نشست دلم نیامد که این حال را تنها داشته باشم:

هرچند عاشقان تو نایند در شمار
در دفتر حسابم از ایشان شمار کن
خواهم که در ره تو شوم کشته چون حسین
با من کنون معامله حلاج وار کن
آن ساعتی که باز رهانی مرا ز من
از زلف خود رسن ز قد خویش دار کن
بسیار در منازل هجرت دویده ایم
وقتست ، بر جنیبت وصلم سوار کن

 


واژه های کلیدی : حسین، حلاج، سیف فرغانی

جمعه 87 دی 20

كلك مشكين تو : ‍



<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب «کمین آخر»
خرده روایتی از دیدار با نجف دریابندری
[عناوین آرشیوشده]
  •  RSS 
  •  Atom 

  • خانه


  • پست الکترونیک

  • پارسی بلاگ



  • کل بازدید: 1025760
    بازدید امروز : 196
    بازدید دیروز : 360



    وردیانی

    طرّه ی آشفتگی

    پیوندهای روزانه
    شورای گسترش زبان فارسی [87]
    فهرست موسیقی ایران [57]
    کتابخانه مجازی ایران [86]
    کتابناک [23]
    گفتگوی هارمونیک [41]
    لغت نامه دهخدا [85]
    گنجور [45]
    پایگاه سبطین [125]
    جستار [53]
    صادق هدایت [196]
    شعر سپید معاصر [225]
    کانون ادبیات ایران [109]
    کتاب شعر [160]
    شعر نو [206]
    شاملو [109]
    [آرشیو(30)]

    مطالب بایگانی شده
    دی 1387
    بهمن 1387
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    تیر 91
    خرداد 91
    مرداد 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    فروردین 92
    اردیبهشت 92
    خرداد 92
    مهر 92
    آبان 92
    بهمن 92
    خرداد 93
    اردیبهشت 93
    مرداد 93
    پاییز 93
    تابستان 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94

    اشتراک در خبر نامه

     


    پیوند دوستان
    شکوفه های زندگی
    ل ن گ هـــ ک ف ش !
    وبلاگ دیگرم(شور شعر)
    لبگزه
    ترنم - بوی جوی مولیان
    سرّ سودا
    خورشید خانوم
    برگباد
    لبخند نیشخند زهرخند
    برگ بی برگی
    این انبوه سیب خورها...
    دیدار تو رویا نیست
    کی اف
    کلاغ راست مغز
    ققنوس
    شروعی دوباره
    نشانی
    کلبه ی دوستی
    شعر چهار پاره
    جالبه






    وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    آمار