• وبلاگ : طرّه ي آشفتگي
  • يادداشت : شهر دور غزل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    يه غزل برات يادگاري مي نويسم كه هزار بار شنيديش ولي شرح احوالات ماهايي كه به قول خواجه عبدالله انصاري (واعظ شيب بر بنا گوشمان)دارد پيري را فرياد ميزند.البته مال تو كه از بناگوش و اين حرفا كه گذشته استاد.....خيلي نامردم؟

    رد شد دوباره يک شب ديگر بدون تو

    در اين هجوم خاليِ يک سر بدون تو

    احساس مي کنم که فقط باد مي وزد

    در اين اتاق بي در و پيکر بدون تو

    از من عبور کرده اي و بي تو اين منم

    يک جاده ي رسيده به آخر بدون تو

    دارد جواني ام همه بر باد مي رود

    دارد سپيد مي شود اين سر بدون تو

    اين قصه اي که بي تو به پايان نمي رسد

    آيا شروع مي شود از سر بدون تو

    مهرداد نصرتي