• وبلاگ : طرّه ي آشفتگي
  • يادداشت : آب دريا را اگر نتوان كشيد...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    از جانب دل

    اين همه حرف و كلام ازجانب دل آمده

    مثل اينكه در بهاربر گل چو بلبل آمده

    ما زعارف يك اشاره خواهيم ازآن نور دل

    چون براين محفل كلام ازحق وباطل آمده

    كشتي عشقم در اين امواج پر اسرار آب

    از قضا با يك اشارت آن به ساحل آمده

    رنج و درد از اين بلا ديديم در اين امواج ها

    بر همان ساحل بسي عارف به مشكل آمده

    ناخدايم راز اين ره را چو داند هر زمان

    گر نظر انداز مش انسان كامل آمده

    او بر اين ميخانه با ساقي براي مستي اش

    با هزاران راز ها منزل به منزل آمده

    يوسفا داني كه ره مشكل ولي جرات بسي

    زن قدم بر اين حيات گر آدم از گِل آمده