• وبلاگ : طرّه ي آشفتگي
  • يادداشت : روزگار غريبي است نازنين...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    نوروز وقتي هست كه دلي نو باشد

    تقصير ما نيست ، عشق را ممنوع كردند عصيانگر شد نسل ما

    به اميد كدام شاهزاده مي توان سبزي را هم آغوش سبز ديگر كرد؟

    چه فايده اي دارد باز شدن بخت نگاه ميان اين همه دروغ و ريا؟ چه فرقي مي كند تنها باشي يا ما شوي با كسي كه تجربه هايش از موي سرش بيشتر است؟

    همه ي اينها براي ورودممنوع هاي نابه جايي است كه حريص كرد هم نسلان مرا

    در اين دنياي ملوك الطوايفي ، شاهزادگان مغرور بر وجدانشان حكومت مي كنند و انتظار پريزادگاني را مي كشند كه هنوز نجابتشان با هيچ سنگي نشكسته

    ناياب نيست ، پيدا مي شود اما سخت كه اي كاش سخت نبود

    بي غرض بايد ديد دنياي خاكستريمان را ، زندگي آسان تر مي شود

    شاد باشيد و اينكه براي خواندن شنبه هاي شكلاتي به دلخوشي مجازيم دعوتيد

    پاسخ

    عشق هميشه ممنوع است چون براي ما تعريف نشده و يا بهتر بگويم بد تعريف شده استعشق هميشه پاك و مقدس شروع مي شود اما حيف كه در ادامه مسير با نفس ممزوج مي شود و در آخر چيزي كه باقي مي ماند عشقي است استحاله شده در نفس كه نتيجه اش همين است كه مي بينيم اما من معتقدم كه مي توان عاشق شد و عاشق ماند و تاآخرش نفس را به ميدان راه نداد واينجاست كه مقام عاشقي در بالاي ترين مرتبه اي كه يك انسان مي تواند به آن برسد قرار مي گيرد و چه والا مرتبه اي...