• وبلاگ : طرّه ي آشفتگي
  • يادداشت : به سرش هواي حوا زد و رفت...!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 39 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام برادر

    امروز و از قضاي روزگار فرصت خوبي دست داد كه بتونم يه كم دقيقتر بخونم و حتي كامنت دوستان رو نيز مرور داشته باشم..

    مباحث خوبي مطرح شده و اگر فرصت دست بده چند جمله اي هم من بنويسم هرچند معتقدم مي تونه يك بحث خوب قرآني و ديني متعاقب اين مطرح بشه كه اگر شد شايد يك روزي بهش بپردازم

    اما فعلا در يكي دو جمله:

    اولا هرچه در قرآن نيامده دليل بر نبودن واقعي يا دليل بر عدم حقانيت يا دليل بر ضعيف بودنش نيست.. اگر اينگونه تصور شود بايد بگوييم يا شخص حوا ضعيف بوده يا جنس زن كه در قرآن نيامده است.. اگر حوا ضعيف (يا هر تعبير ديگري) بوده آيا فاطمه و خديجه و از همه مهمتر علي بن ابي طالب هم ضعيف بوده اند كه در قرآن ذكري از آنان به ميان نرفته؟ و اگر بگوييم جنس زن را ضعيف دانسته اند كه در قرآن نامي از او نرفته باز اين پرسش مطرح مي شود كه پس چرا از مريم نام برده شده است؟

    اصلا اينگونه نگاه كردن به مسايل ديني همانطور كه فكر كنم خانم الهام اشاره كرده اند ناشي از همان نگرش هاي ناصواب اجتماعي و عرفيات غير ديني جامعه ماست . وگرنه در قرآن كريم همانطور كه حسن شيرعلي عزيز گفته است از انسان كامل بحث مي شود و آنچه براي اسلام مهم است انسانيت انسان است كه اصلا هم ربطي به زن و مرد بودن ندارد و هركدام از اين دو مي توانند به مراحل بالاي معنويت و كمال دست پيدا كنند..

    از منظر قرآن يا انسان به اعلي عليين مي رسد و يا به اسفل السافلين.. خواه مرد باشد و خواه زن.. به خاطر همين است كه از هردو گروه، مصاديقي از جنس مرد و هم مصاديقي از جنس زن مطرح كرده است.. مثلا وقتي به انسانهاي خدايي مي رسد در كنار ابراهيم و موسي و نوح و ساير مردان الهي، زنان الهي مانند مريم و زن فرعون (با اينكه در دستگاه جبروتي فرعون زندگي مي كرد) را بيان مي كند. و وقتي نمرود و فرعون و هامان و .. اينها را مطرح مي كند در كنارشان زن نوح و زن لوط و .. را بيان مي كند..

    حيف كه اينك مجال نيست وگرنه خيلي حرف دز اين زمينه وجود دارد كه كم و بيش در بعضي از پست هاي وبلاگ خودم مطرح كرده ام و شايد اين پست شما و كامنت هاي دوستان، انگيزه اي بشه كه چشم شيطون كور و گوشش كر يك روزي باز به اين بحث بپردازم؛ اما فعلا و با تشكر از خانم پريزاد كه خوب نگاه كردند به موضوع اين نكته ار هم اضافه كنم كه در منطق قرآن وقتي ماجراي خلقت و سكونت آدم و حوا در بهشت مطرح مي شود هرگز نگفته است آدم تو وارد بهشت بشو و حوا هم چون زن توست و به ناچار بايد با تو باشد ميتواند با تو به بهشت بيايد.. و هرگز بر خلاف تصور عاميانه مردم كه اتفاقا خيلي از خود خانم‌ها بدان دامن مي زنند نگفته است كه اول حوا گناه كرد و بعد او آدم را فريب داد و نگفته است كه زن عنصر شيطان است و نماينده شيطان و فقط براي اغواي مرد آفريده شده است.. قرآن تمام اين خطاب ها را به صورت مثني آورده است: فازلهما الشيطان فاخرجهما مما كانا فيه.. يعني شيطان آو دو را لغزاند و از جايگاهي كه در آن بودند بيرونشان ساخت..

    البته نكته اي هست كه عوام فكر مي كنند دليل حقانيت اين انديشه باطل است و معمولا هم بدان استناد مي كنند و آ ن اينكه در اكثر جاهايي كه گناهي صورت ميگيرد قتلي اتفاق مي افتد سرقتي صورت مي گيرد و .. پاي يك زن درميان است حالا يا مستقيم و بي واسطه و يا با واسطه .. يعني براي رسيدن به زني چنين اتفاقاتي مي افتد..

    اين هم درست نيست مهم شهوات و تمايلات سيري ناپذير انسان است كه او را به جنايت وامي دارد و يكي از شهوات انساني غريزه جنسي و دسترسي به جنس مخالف است...

    ببخشيد پرحرفي شد.. عوضش تمام اين مدت را كه كم كاري كرده بودم جبران كردم

    پاسخ

    سلام استاد بسيار ممنون از توضيحات جامع شما، حتما يه روزي به اين مبحث بپردازيد تا همه بتوانيم استفاده كنيم .لينك پست شما راهم پي نوشت خواهم كرد تا دوستان بتوانند استفاده كنند.در پناه حق