سلامي چو بوي خوش آشنايي/ برآن مردم ديده بر روشنايي
با عرض تحيت محضر استاد وردياني گرامي و ارجمند
از آن روزگار "ام الخبائث" که البته در جوار شما " اشهي لنا و احلي
مي گشت قريب به يک سال و اندي بگذشته است .
قدري به طول انجاميد تا مجددا خودم را پيدا کردم !
هرچند معتقد هستم براي عرض ارادت شايسته تر آن بود که بسي پيش از اين خدمت مي رسيدم لکن به روزگاري که
"هواي حوصله ابري ست " توفيق رفيق نشد ... تا امشب که
قصد کردم نيت ام را جامه عمل بپوشانم .
غريب انکه به هنگام گشودن صفحه شخصيتي چشم نوازي کرد که اولين جلسه صحبتهاي شبانه و آشنايي عميق ترمان بر محور ايشان بود ! عکسي که زير شيشه ميز کار کتابخانه بود و ...
بسيار خشنود و خرسندم که همچنان پوينده و مصمم پيش مي رويد . ايدون باد
جناب وردياني برگه اي از همان روزگار پيش رويم است .
در مورد صحبتهاي شماست . يک مورد را به اشاره نگاشته ام !
اگر لطف کنيد توضيح و تشريح مجدد اش را برايم ارسال کنيد .
در رابطه با "سگ شکاري " گويا از حکايات سعدي ست ... !
پست الکترونيکي ام را گذاشته ام . با سپاس تمام
تا بعد ... سرت سلامت و دلت شادمانه باد
کهنه سربازت