سلام آقاي وردياني عزيز...
ميگن شيطون شدينا...
ميگم دهه...يعني كه چه...
ميگن خيلي حالمونو جا آورد سر صبحي...
ميگم پشت در مونديم...
ميگن نونت كو؟! امروز نوبت تو بود...!
ميگم خب در بسته بود گذاشتم تو آبدار خونه سپردمش دست بر و بچ...
ميگن...اي بابا امين تر از اونا نبود...؟!
ميگم: هي...دس رو دلم نذار كه خونه...الان اين بالا هم حتي آمارگيراشم نيومدن چه...نشستيم و داريم چرت مي زنيم تا دري به رومون وا شه