سلام قاسم جان
قضاوت خيلي سخته
ما آدمها از وقايع عكس مي گيريم نه فيلم
فرض كنيم
فقط فرض
شما از جلوي اتاق من رد ميشويد
انگشت من در دماغم
اولين و شايد تنهاترين چيزي كه به فكرتون خطور مي كنه اينه كه من آدم بي تربيتي هستم
فقط يك عكس گرفتي
حالا
اصل فيلم
صبح من خون دماغ شده ام
هر چند دقيق يكلبار حسي از سيالي خون در بيني ام دارم
آن لحظه نيز كه تو يدي من همين كار رو مي كردم
حالا قضاوتت چيه ؟
آخي طفلكي احتمالا به جاي بي تربيت !
اينكه آدمي كه تا استادي دانشگاه رسيده عشق بوده يا عشقي كه به ناگزيري و پوچي رسيده به اين سادگي نيست
به نظر من اون از نظر روانشناسي نياز به كمك داشته زيرا چيزي را گفته كه مي دانسته شماي دانشجو بعد او را در ذهن خود محاكمه مي كنيد
او خسته بوده از اين همه بي اعتنايي به زحماتش و همه عشق هايش
در اين وضعيت انسانها عشق خود را به بدترين شكل مثله مي كنند
بيرحمانه
كه عشق خود خود وجوديشان در حقيقت است
او خود را تنبيه ساخته
همين
به نظرم شايد شايد لازم است جور ديگري به او بنگري
از مجسمه سازي كه بيرحمانه ساخته هاي خود را منهدم مي كند
حس من غم خواريست
فقط