سلام قاسم جان
آقا ساعت وبلاگت ما رو به غلط انداخت.ساعت 5 كه پا شدم فكر كردم هشت و ربعه و از اداره جا موندم و غيبت خوردماينجودي كردم و پاشدم بعد ديدم نه بابااين طور شدم و با گمانينه اومدم تا با ديدن چهره حسام الدين مقدس زاده انرژي بگيرم تو ادارهو اين طور شم.ياحق!