سلام قاسم جان
آقا ساعت وبلاگت ما رو به غلط انداخت.ساعت 5 كه پا شدم فكر كردم هشت و ربعه و از اداره جا موندم و غيبت خوردماينجودي كردم و پاشدم بعد ديدم نه بابااين طور شدم و با گمانينه اومدم تا با ديدن چهره حسام الدين مقدس زاده انرژي بگيرم تو ادارهو اين طور شم.ياحق!
يكي بحر است عشق بي كرانه در او آتش زبانه در زبانه
اگر مرغابيي اينجا مزن پر در اين آتش سمندر شو سمندر
سلام
قسمت دوم هشتاد و هشتي هاي من منتظر نگاه مهربان شماست
سلام اديب مهربون...
بسي لذت برديم از اين مطلب... عاشقي هم عالمي دارد...
ســـــــــــــــلام جناب وردياني عزيز
خب، معمولا رسم زمونه ( دنياي مادي ) اينه كه بعد از هر صعودي، لاجرم يه سقوط هست. فقط بايستي اميدوار بود كه اين سقوط، جريان زندگي رو مختل نكنه؛ چون تا بوده همين بوده !
به هر جهت . .
هر انساني ناچار به صبره، چون، براي همه، خدا در همين نزديكي است . .
خسته ام از كوه ، از اين همه ارتفاع
شرمنده ام ، شرمنده ي شانه هايي كه سنگيني را مهمان بودند ، شرمنده ي لحظه هايي كه سوختند و شرمنده ي دلي كه ساخت
تواني براي نمانده ، پاهايم درد مي كنند و نفس هايم به شماره افتاده
پايين مي آيم ، به سرعت ، مصمم ، كوله بارم را مي سپارم به خيلي مشتاقان
كوله ي ديگري مي خرم از بازار زندگي ، روي تخته سنگ ها كنار جريان آب مي نشينم و نفسي تازه مي كنم ، شايد هم نفسي از جنس نجابت بيايد و كوله بارمان را با هم از عشق پر كنيم
صعود تنها مانند سقوطي در سكوت است
من صبر مي كنم ، خدايي در اين نزديكي است....
خدايي اين ديگه درسته
سلام مجدد
فكر كنم آدرس رو اشتباه تايپ كرده بودم.