سلام قاسم عزيز
با تشكر و تبريك سال نو
برايم جالب بود
تقارن زماني اين پستت با كتابي كه در دست دارم (همين الان)
دارم كتابي را مي خوانم
سكوت آينده من است نوشته شاعر آلماني اريش فريد
بصورت دوزبانه آلماني و فارسي
و من براي پيشرفت زبان آلماني ناگزيرم خود خواسته به خواندن متون آلماني
و جالب است كه به جز 2 يا سه شعر با بقيه ارتباط برقرار نكردم
به قول تو رسوب نكرد اين افكار
هر چند او از نظر ديگران شاعر مهمي است
آري درست مي گويي
گفته است
آزمايشگاه بيرحمي در ارتباط با هنر وجود دارد
و اين خوب است
قاسم عزيز هر چه فكر مي كنم به اين ميرسم
كه هر هنري كه با عشق ايجاد شده باشد مي ماند
زيرا كه عشق - اتصال اوست با ما - هر چند اتصالي كوتاه مدت
و همه آثار مانا با توجه به دارا بودن اين اتصال با فضاي الهي در بيرحمانه ترين ازمايشگاه ها هم مثبت انگاشته ميشوند
در همين حال كه اين را برايت مي نويسم در تضادم
ميدانم همه آنها كه مانده اند گاهي بي اتصال مانا شده اند
زيرا كه ما انسانها در عين حال در گروه نمي توانيم تصميم بگيريم
و دنباله رو هستيم
روانشناسي فرد در گروه
اكنون به آثار دالي يا پيكاسو فكر مي كنم
گاهي اسم افراد است كه مي ماند و ديگر كار او نيست كه به قضاوت كشيده ميشود
هر آنچه او توليد كند خوب است و قيمتي
هر چند ضعيف و پروپاگاند مي كشاند مردم را
و اين نيز نقطه ضعف بشري است
كه بدنبال اسمهاست و نه رسم ها
شايد اگر نقاشي كودك من امضاي دالي را داشت باز يكي از زيباترين آثار شمرده ميشد
شايد مقوله شعر را بايستي منفك كنم از نقاشي و ....
نمي دانم
هر چه هست انتخاب زيبايي براي اين پست بود