سلام استاد
بحث هاي داغ و اساسي شما شور و هيجاني در مخاطبين تان ايجاد مي كند كه بسيار مثبت و قابل تامل است.
با سپاس از اين توجه و احساس مسئوليت شما.
قبل از ورود به موضوع ترجيح مي دهم به چند بيت از حافظ در خصوص صوفي اشاره اي داشته باشم:
صوفي بيا كه خرقه سالوس بركشيم
وين نقش زرق را خط بطلان بسر كشيم.
بوي يكرنگي ازين نقش نميايد خيز
دلق آلوده صوفي به مي ناب بشوي
صوفي نهاد دام و سر حقه باز كرد
بنياد مكر با فلك حقه باز كرد
كجاست صوفي دجال فعل ملحد كيش
بگو بسوز كه مهدي دين پناه آمد
صوفي شهر بين كه چون لقمه شبه ميخورد
پار دمش دراز باد اين حَيَوان خوش علف
صوفي در زبان حافظ فردي قشري و ظاهري است كه از طريقت و حقيقت بهره اي نبرده. خودبين، خودپرست و از خدا بيخبر است.
رياكار،غدّار، مكار و حقه باز است. اگر عالم است جاهل است و اگر زاهد است فاسق و از جهل صوفي گري را پيشه خود ساخته تا مردم را بفريبد.
با فرض اينكه اين حديث معتبر و از حضرت رسول اكرم است و ارادت حضرت حافظ نيز به رسول گرامي اسلام بر كسي پوشيده نيست به يقين ميتوان با توجه به نگرش و نگاه حافظ به صوفي و صوفي گري در زمان خودش به چنين نتيجه اي رسيد كه منظور صوفي در اين بين منبر نشيني است كه فقط راوي كلام پيامبر است و با توجه به اينكه :
واعظان كاين جلوه در محراب و منبر ميكنند
چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند
يقينا جز اين تعبيري نميتواند داشته باشد.
بنده بر اين باورم علي رغم تمام سعي استاد مطهري در تماشاگه راز كه براي تطهير حافظ از شرب خمر صورت گرفته است با توجه به ابيات موجود در ديوان حضرت حافظ مبني بر تلخي، سستي، مستي، خماري و صبوحي و ... و اشاره به ريزترين بازتابهاي باده نوشي او هم در اين زمينه تجربه اي داشته است.
به عنوان مثال:
ماه شعبان منه از دست قدح كاين خورشيد
از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
ساقي بيار باده كه ماه صيام رفت
درده قدح كه موسم ناموس نام رفت
وقت عزيز رفت بيا تا قضا كنيم
عمري كه بي حضور صراحي و جام رفت
در وقت تنگدستي در عيش كوش و مستي
كاين كيمياي هستي قارون كند گدارا
شرابي تلخ ميخواهم كه مرد افكن بود زورش
كه تا يكدم بياسايم زدنيا و شر و شورش
در پايان به دوستان توصيه ميكنم حتي يكبار هم شده ساقي نامه حافظ را مطالعه فرمايند و ضمنا تكيه بر اين نكته كه دين ما فقط چهارده معصوم داشته است.