• وبلاگ : طرّه ي آشفتگي
  • يادداشت : سرّخدا از ديدگاه حافظ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    پدرم سلام :

    يك اعتراف ، اين مطلب چنان لرزه اي به جانم انداخت كه فقط خدا ميداند و بس .

    فقط يك چيز را خوب درك نكردم اونم اين مطلب پايينيه . ممنون ميشم اگه آگاهم كنيد .

    خواهي که آنچه از تو مي دانم با خلق بگويم تا سنگسارت کنند ؟
    شيخ گفت : اي بار خدايا ! خواهي تا آنچه از رحمت و از کرم تو مي بينم با خلق بگويم تا ديگر هيچکس سجودت نکند ؟
    آواز آمد : نه از تو نه از من!

    يك دنيا سپاس بخاطر دعوتتون و انتخاب مطالبي كه شايد تا به حال نشنيده ايم .

    هميشه سبز باشيد

    پاسخ

    سلام دختر خوبم- هرچيزي كه با بي نهايت مرتبط باشد انسان را دچار هيجان مي كند- در مورد سوالي هم كه پرسيده بودي بايد گفت كه ندا به ابوالحسن خرقاني مي رسد كه مي خواهي آنچه در پنهان داري بر مردم آشكار كنم تا مردم از تو روي برگردانند و او درجواب مي گويد من هم به مردم خواهم گفت كه تو چقدر مهربان هستي و از گناهانشان در مي گذري تا بدون واهمه از عذاب تو عبادت را ترك كنند و به فسق و فجور مشغول شوند - در نهايت ندا مي آيد كه من تو را رسوا نمي كنم و تو هم در مورد رحمت و مغفرت من به مردم چيزي نگو- البته بايد اين نكته را هم در نظر داشت كه تذكره الاولياي عطارازغلوهاي شاعرانه خالي نيست مثلا مي توان سنگسار كردن را به نوعي ملامت خلق برداشت كرد- سربلند باشي