• وبلاگ : طرّه ي آشفتگي
  • يادداشت : مردي به روي پنجره ي خيس مي نوشت...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 38 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام استاد

    خوبيد؟ اميدوارم ايام همچنان تسليم شما باشند و مثل هميشه دست ادب بر سينه نهاده در مقابل شما بزرگوار زانو بزنند.

    استاد اي كاش يه باروني دوباره ميزد تا چشمان سرتابه پا تقصير ما اين همه انتظار نكشد و به پست جديدي از استاد بلند مرتبه اش روشن شود. البته انتظار مطالب ملكوتي و روح بخش شما هر چقدر هم طولاني باشد باز مي ارزد.

    و من هر بار به اميد روشن شدن ديدگانم؛ به يادگار ماندگاري ديگر از دستان پروانه وار تو مي آيم اما تا قدم به كوچه قرارمان ميگذارم ميبينم هنوز رد پاي تازه اي از تو نيست بغض كنان لحظه هارا ورق ميزنم و ثانيه ها را مي شكنم و به اميد آمدني مجدد چشم به ره تو در كوچه قرارمان مي دوزم و تا رد پاي تازه اي از تو بيابم با همان ردپاهاي قبلي ات عشق بازي مي كنم. دستانت را روي لبانم بگذار تا ببيني گرمي بوسه اي را از سر عشق و دوستي بر دستان پروانه وارت.

    بيا که طفلک غمگين آرزوهايم
    نشسته چشم به در پير مي شود بي تو (شاه بال بلند پرواز عشق: سيد محمد رضا واحدي)

    و ميدانم در اين كوچه من تنها نيستم و دلباخته گان بي شماري در گوشه هاي اين كوچه اند و منتظر رد پائي و بوي روحبخش مردي كه روي پنجره خيس مي نوشت....

    دوستتان دارم و منتظرم

    هر روز وقت آمدنت پشت پنجره
    يک باغ گل، نگاه به آن شيشه مي‌کند