سلام دوست عزيز
وبلاگ جالبي داري مطالب خوندني هم داشت.
خوشحال ميشم به وبلاگ من هم بياين.منتظر نظراتت هستم.
سلام رفيقان، رسم همدردي كجا رفت؟ جوانمردان، جوانمردي كجا رفت ؟مرا اين پشت مگذاريد بي تاب گناهم چيست؟ پايم بود در خواباگر دير آمدم مجروح بودم اسير قبض و بسط روح بودمدر باغ شهادت را مبنديد به ما بيچارگان زان سو مخنديد..با شعري به مناسبت هفته ي دفاع مقدس (البته با كمي تاخير) بروزم ... خوشحال مي شم سر بزنيد
سلام
دعوتيد به يك خوانش ازنوشته اي كه شايد شعر باشد .
سلام آقاي وردياني
به روز هستم.
بنده را از نظرات ارزشمندتان دريغ نفرماييد.
سلام.. حال شما خوبه؟ از اينكه به وبلاگم اومدي و نظر گذاشتي ممنونم.. در مورد سوالي كه پرسيده بوديد بايد بگم صد البته اگه بهم ميرسيديم اين احساس صد برابر و بلكه هزار برابر ميشد .. بالاخره توي ازدواج خدا مهر و محبت قرار ميده . من كاملا مخالفم كه ميگن عشق زماني معني ميده كه دو طرف بهم نرسن ... نه .. اتفاقا اونايي كه بهم نميرسن عشقي بينشون نبوده. مجنون عاشق ليلي بوده اما ليلي عاشق اون نبوده... همونطور فرهاد عاشق شيرين بود ولي شيرين اونو دوست نداشت.. قضيه ما هم همينطور بود. من عاشق اون بودم اما اون علاقه اي به من نداشت. اگه علاقه داشت مطمئنا پا پش ميذاشت.
اميدوارم هر جا باشيد موفق باشيد.
راست ميگي.شهريارعزيزسالها پيش گفته بودشعربايدمثل صاعقه درتوبگيردنه تورودچارسرگيجه وتهوع كند
بسيارمحظوظ شدم عزيز
اين كاش ها رو آدم توي اين دوره و زمونه زياد تكرار ميكنه!!!
كاش....
سرافراز باشيد
سلام جناب وردياني عزيز
با انتقاد شما كاملا موافقم !
احساس من از حالت چهره ي ايشون اين بود كه خودشون هم معناي سروده شون رو متوجه نشدن !
سلام .بسيار عالي.
مطلب بسيار به جايي فرموده ايد... شعر امروز ما دستخوش آفات زيادي است كه يكي از اين ضربه هاي مهلك روي آوردن افراد به اشعار گنگ، نام گرفتن هر تراوش ذهني در قالب شعر و گوينده آن تحت عنوان (شاعر) است. خيلي از اين دورچينهاي بدون طرح، ذهن مخاطب را از خواندن مطلب بي زار مي كند و در عين حال هدف اصيل شعر كه رسانيدن دركي شاعرانه از واقيعت به خواننده است را از شعر امروز مي گيرد.
اين مطلب شما جاي پرداخت بيشتري نيز دارد.
ممنون از شما.موفق باشيد.
حالتان خوب است؟
حرف حسابي كه از دل برآيد لاجرم همين است و بس!
بسيار بسيار ممنون
ياعلي