جناب وردياني با عرض معذرت از اينكه صحنه ي وبلاگ شما را عرصه جولان خود كرده ام ...
به پريزاد بركه ي نور :
حرف من اين است ما داريم اشتباه ميكنيم ...
عشق آن چيزي نيست كه لحظه اي دل را بلرزاند و حس خوشي را به انسان منتقل كند و آدم را به حدي غير منصف كند كه به گذشته اش پشت پا بزند ...
عشق هايي را ديدم كه آمدند و زندگي ها را از هم پاشيدند ...
عشق هايي را ديدم كه انسان ها را اغفال كردند ...
عشق هايي را ديدم كه فرصت هاي آدم را براي تجديد نظر در روابط گذشته اشان گرفتند ...
عشق هايي را ديدم كه فرصت فكر كردن را از آدم ها گرفتند ...
زندگي شعر و غزل نيست ...
زندگي يك معاشقه ي گذرا نيست ...
زندگي تعهدي است كه ما به آدم ها داريم ...
عشقي كه بيايد و انسان ها بي تعهد كند به پشيزي نمي ارزد ...
عشق آنقدر با معنا و با ارزش است كه گفتن ندارد ...
حرف من اين است كه ما آدم ها عشق را با ميل بي دريغمان براي فرار از تكرار ها آلوده كرده ايم ...
در ضمن من وبلاگ نويس نيستم كه آدرس نگذاشته ام !!!