سلام گرامي
شعر بسيار زيبايي بود
در عين ايجاز پر محتوا و غني
مطلب( آژند ) را خواندم خيلي غير منصفانه عشق را با تازيانه قهر رانده بودند
عشق هديه اي ست كه از سوي آفريننده هستي به آدم خاكي هبه شده و همه متون ادبي دنيا ، كتاب هاي ديني و مذهبي، داستان ها و اشعار و مقالات و... همه بن مايه اي از عشق دارند
عالم بر مدار عشق مي چرخد و ركن و عمود خيمه هستي عشق است
هرچه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل گردم از آن
از صداي سخن عشق نديدم خوشتر
يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند
يك نكته بيش نيست غم عشق و اين عجب
كز هر زبان كه مي شنوم نا مكرر است
آنچه ايشان فرموده اند مرا به ياد خاطره اي از دوستي انداخت كه مي گفت: چه كسي مي گويد نمي شود سيگار را ترك كرد من تا حالا 20 بار ترك كرده ام
از يك دلبستگي ويا وابستگي به سوي وابستگي و دلبستگي ديگر رفتن را چه كسي عشق مي نامد؟
عشق هايي كز پي رنگي بود
عشق نبود عاقبت ننگي بود
اين گونه هوس ها و تمايلات ناشي از هيجانات دروني عشق نام ندارند
همان اعتياد به سيگار و مواد مخدرند كه مي توان 20 بار تركشان كرد و باز سيگاري بود و باز عاشق
زياده گوييم را ببخشيد