با قد خم ز عمر اقامت طمع مدار
در آتش است نعل، کمان کشيده را
و يا
به اندک فرصتي از سفله رو گردان شود دولت
که باشد نعل در آتش به دست ديو خاتم را
ويا
گذارد عشق هر کس را که نعل شوق در آتش
به اسب چوب صائب طي کند صحراي آتش را
در شعر نظامي نيز نعل در آتش افکندن کنايه از بي قرار و مضطرب کردن اوست:
نعلک گوش را چو کردي سازنعل در آتشم فکندي باز
ساقي به من آور آن مي لعل کافکند سخن در آتشم نعل
جهان گرچه آرامگاهي خوش است شتابنده را نعل در آتش است
به طور کلي و با در نظر گرفتن تمام ابيات فوق آنگونه که حضرتعالي فرموديد اگر نعل کسي را در آتش بيافکنند آن شخص به اضطراب درآيد و بيتاب و دل نگران شود.
خيلي جالب بود ! ممنون از شما