• وبلاگ : طرّه ي آشفتگي
  • يادداشت : سرّخدا از ديدگاه حافظ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    با سلام

    خيلي دلنشين بود . مخصوصا قسمت آخر.با تمام وجود لذت بردم.

    پاسخ

    خوشحالم كه براتون قابل استفاده بوده

    سلام جناب وردياني ...

    خيلي مطلب جالبي بود . من هم اين ديدگاه حافظ رو مي ژسندم ... كي مي دونه كه اون ور چه خبره ؟؟؟؟؟

    پاسخ

    فردا شراب و كوثر و حور از براي ماست- امروز نيز ساقي مه روي و جام مي
    + پريزاد بركه نور 
    سلام استاد
    مطالعه مرقومه شريف تان كه بسيار جالب ، بجا و حساس بود وادارم كرد تا بر بخش پاياني نوشته تان نگاه ديگري را هم لحاظ كنم
    مي دانيد كه اديان خصوصن اديان ابراهيمي دو شان يا دو جنبه دارند يك آن كه ناظر بر احكام شريعت است يعني اوامر و نواهي شرعي،
    كه اين جنبه ظاهري آن هاست . شرع ظاهر ترين و صوري ترين جزء اديان است به همين دليل هم معمولن مردم تصورشان اين است كه دين چيزي نيست جز احكام فقهي در حالي كه اين جنبه ظاهري و صوري دين است . ديگري، جنبه ي باطني و نهفته اي است به نام طريقت كه عرفا نسبت شريعت و طريقت را مثل نسبت جسد و روح با تن يا جان مي دانند
    همان طور كه جان براي تجلي و ظهور اش نياز به تن داردطريقت هم براي ظهورش نياز به شريعت دارد
    ايشان معتقدند طريقت روح شريعت است همانگونه كه تن بدون روح لاشه اي ست بي خاصيت؛ از نظر آنها هم شريعت بدون طريقت احكامي ست بدون مقصود و معنا و فايده
    اينگونه نگريستن به عقوبت و مجازات و پاداش نيز نگاه عارفانه اهل طريقت به كرم و بزرگواري و شكوه خداست
    از گزافه گوئي ام اميد عفو دارم
    پاسخ

    ممنون از توضيحات مفيدتون

    سلام آقاي وردياني عزيز

    مثل هميشه خوندني وگرفتني بود ممنون ازاين هديه قشنگ

    پاسخ

    خواهش مي كنم

    پدرم سلام :

    يك اعتراف ، اين مطلب چنان لرزه اي به جانم انداخت كه فقط خدا ميداند و بس .

    فقط يك چيز را خوب درك نكردم اونم اين مطلب پايينيه . ممنون ميشم اگه آگاهم كنيد .

    خواهي که آنچه از تو مي دانم با خلق بگويم تا سنگسارت کنند ؟
    شيخ گفت : اي بار خدايا ! خواهي تا آنچه از رحمت و از کرم تو مي بينم با خلق بگويم تا ديگر هيچکس سجودت نکند ؟
    آواز آمد : نه از تو نه از من!

    يك دنيا سپاس بخاطر دعوتتون و انتخاب مطالبي كه شايد تا به حال نشنيده ايم .

    هميشه سبز باشيد

    پاسخ

    سلام دختر خوبم- هرچيزي كه با بي نهايت مرتبط باشد انسان را دچار هيجان مي كند- در مورد سوالي هم كه پرسيده بودي بايد گفت كه ندا به ابوالحسن خرقاني مي رسد كه مي خواهي آنچه در پنهان داري بر مردم آشكار كنم تا مردم از تو روي برگردانند و او درجواب مي گويد من هم به مردم خواهم گفت كه تو چقدر مهربان هستي و از گناهانشان در مي گذري تا بدون واهمه از عذاب تو عبادت را ترك كنند و به فسق و فجور مشغول شوند - در نهايت ندا مي آيد كه من تو را رسوا نمي كنم و تو هم در مورد رحمت و مغفرت من به مردم چيزي نگو- البته بايد اين نكته را هم در نظر داشت كه تذكره الاولياي عطارازغلوهاي شاعرانه خالي نيست مثلا مي توان سنگسار كردن را به نوعي ملامت خلق برداشت كرد- سربلند باشي

    با سلام و سپاس از اين دقت نظر و ظرايف مشروح.

    به واقع من هم همين گونه مي انديشم. الته بايد به خراب كردن هم با ديدي روشنتر و ارزشي نگريست و باور كرد كه هر خرابي خراباتي نيست.و لي گام نهادن در ميخانه ي دوست براي مستي شرايطي دارد بس تعب ناك. كه گذر از اين راه پر پيچ و خم ديگر رحمي به هوش نمي كند. بر اشرف مخلوق گزندي از رو ي غضب الهي نيست اما مراتب قرب الا الله ميزان است كه مصداق قوم قليل و كثير را مي رساندوعشق بهانه ي طي طريق براي سالكان است.

    پاسخ

    ممنون از لطفتون

    سلام بر شما دوست عزيز و بزرگوار که کلي هميشه لطف بي اندازه داريد .

    تحليل دلنشين و زيبايي بود بر نگرش حافظ به مساله ي سر خدا .

    مفاهيم ابيات و كنار هم قرار گرفتنشون تقريبا اونچه فرموديد رو ميرسونه و البته ميشه اينم اضافه كرد كه اولين خطايي كه كرد اين بود كه از گندم خورد . از همين جا هم ميگه كه پدرم روضه ي رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جويي نفروشم . كه اگه اين گندم خوردن نبود رسيدني هم در كار نبود . به عبارتي اشاره داره به اين مضمون گفته ي عرفا كه براي ساختن بايد خراب شد . و اين خراب شدن حافظ كه ميگه بخشوده ميشه اون خراب شدن خاص و در به در شدن و . . .

    پاسخ

    سلام همينطوره
     <      1   2